English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
import باپیروزی بدست امدن
imported باپیروزی بدست امدن
importing باپیروزی بدست امدن
Other Matches
to come to hand بدست امدن
they returned in triumph باپیروزی برگشتند
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
at the hand of بدست
by بدست
acquirable بدست اوردنی
procures بدست اوردن
procured بدست اوردن
procure بدست اوردن
offer بدست اوردن
offered بدست اوردن
acquirer بدست اورنده
attainable بدست اوردنی
procuring بدست اوردن
to go to the wright بدست استادافتادن
manual وابسته بدست
provider بدست اورنده
providers بدست اورنده
get بدست امده
get بدست اوردن
gets بدست امده
gets بدست اوردن
getting بدست امده
getting بدست اوردن
attenuation بدست آوردن
acquiring بدست اوردن
securer بدست اورنده
soothe دل بدست اوردن
impetrate بدست اوردن
catcher بدست اورنده
hand in hand دست بدست
earn بدست اوردن
earned بدست اوردن
earns بدست اوردن
come by بدست اوردن
get table بدست اوردنی
get round بدست اوردن
obtainable بدست اوردنی
procurable بدست اوردنی
soothed دل بدست اوردن
catch بدست اوردن
acquires بدست اوردن
procurement بدست اوری
acquire بدست آوردن
obtains بدست اوردن
obtained بدست اوردن
procurer بدست اورنده
obtain بدست اوردن
obtainment بدست اوری
soothes دل بدست اوردن
get at able بدست اوردنی
gained بدست اوردن
gain بدست آوردن
come by <idiom> بدست آوردن
gained بدست آوردن
gains بدست اوردن
offers بدست اوردن
gain بدست اوردن
pick up بدست اوردن
gains بدست آوردن
regain دوباره بدست اوردن
regained دوباره بدست اوردن
regaining دوباره بدست اوردن
step into بسهولت بدست اوردن
impropriate بدست عام دادن
quando acciderint هر گاه بدست اید
pass on دست بدست دادن
to come into a property دارایی را بدست اوردن
in for <idiom> مطمئن بدست آوردن
attained بدست اوردن بانتهارسیدن
insure بیمه بدست اوردن
regains دوباره بدست اوردن
recover دوباره بدست اوردن
acquirability امکان بدست اوردن
to obtain something بدست آوردن چیزی
to change hands دست بدست رفتن
strike a balance موازنه بدست اوردن
all aggairs pivot upon him کارها بدست او می گرد د
municipalize بدست شهرداری دادن
attain بدست اوردن بانتهارسیدن
turnover دست بدست شدن
optimization بدست اوردن حد مطلوب
attaining بدست اوردن بانتهارسیدن
attains بدست اوردن بانتهارسیدن
self-government حکومت بدست مردم
to get [hold of] something بدست آوردن چیزی
to bring something بدست آوردن چیزی
to pander any one's lust دل کسیرا بدست اوردن
unhandy مشکل بدست امده
having بدست اوردن دارنده
have بدست اوردن دارنده
recoups دوباره بدست اوردن
encyclic بدست چندنفر رونده
finagle باحیله بدست اوردن
to put بدست امین دادن
recovers دوباره بدست اوردن
get back دوباره بدست اوردن
to get back دوباره بدست اوردن
to shuffle from hand to hand دست بدست کردن
recouping دوباره بدست اوردن
They found no trace of her . ازاونشانی بدست نیامد
recovering دوباره بدست اوردن
eke out <idiom> به سختی بدست آوردن
to gain time دست بدست کردن
change hands دست بدست رفتن
retrieve دوباره بدست اوردن
gun for something <idiom> بازحمت بدست آوردن
take back <idiom> ناگهانی بدست آوردن
retrieved دوباره بدست اوردن
retrieves دوباره بدست اوردن
recoup دوباره بدست اوردن
recouped دوباره بدست اوردن
filthy lucre سودی که بی شرفانه بدست اید
hardly earned money پول سخت بدست امده
entered بدست اوردن قدم نهادن در
hand to hand دست بدست یکدیگر مجاور
capture عمل بدست آوردن داده
capturing عمل بدست آوردن داده
enter بدست اوردن قدم نهادن در
captures عمل بدست آوردن داده
circumstantiate قرائن وامارت را بدست اوردن
bought خریداری کردن بدست اوردن
bring in امتیاز بدست اوردن در پایگاه
hand-to-hand دست بدست یکدیگر مجاور
To know someone blind spots. رگ خواب کسی را بدست آوردن
impetrate با عجز و لابه بدست اوردن
handbill اعلانی که بدست مردم میدهند
gets بدست اوردن فراهم کردن
resume از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
get بدست اوردن فراهم کردن
resuming از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
wins بدست اوردن تحصیل کردن
enters بدست اوردن قدم نهادن در
win بدست اوردن تحصیل کردن
dime a dozen <idiom> آسان بدست آمدن ،عادی
resumes از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
To obtain the desired result . نتیجه مطلوب را بدست آوردن
getting بدست اوردن فراهم کردن
To make ( find , get ) an opportunity . فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
wellŠwhat of it? چه نتیجهای ازان بدست می اید
To go round hat in hand . کاسه گدایی بدست گرفتن
collect بدست آوردن یا دریافت داده
resumed از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
collecting بدست آوردن یا دریافت داده
availability آنچه به آسانی بدست آید
recover دوباره بدست اوردن بازیافتن
easy money پولی که براحتی بدست اید
handbills اعلانی که بدست مردم میدهند
recovers دوباره بدست اوردن بازیافتن
encyclical بدست چند نفر گشته
the proceeds of the sale وجوهی که از فروش بدست می اید
the tule of thumb قاعدهای که از تجزیه بدست اید
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
collects بدست آوردن یا دریافت داده
encyclicals بدست چند نفر گشته
recovering دوباره بدست اوردن بازیافتن
ensue از پس امدن
come امدن
comes امدن
fall short کم امدن
lengthening کش امدن
succumbs از پا در امدن
lengthens کش امدن
succumb از پا در امدن
behoove امدن به
proves در امدن
proved در امدن
prove در امدن
behove امدن به
venues امدن
venue امدن
ensued از پس امدن
ensues از پس امدن
peter کم امدن
succumbed از پا در امدن
succumbing از پا در امدن
come away ور امدن
lengthened کش امدن
to come over امدن
to pass on امدن
lengthen کش امدن
to fall short کم امدن
to come in to line در صف امدن
to come back پس امدن
succee از پی امدن
run short کم امدن
reaping جمع اوری کردن بدست اوردن
reaped جمع اوری کردن بدست اوردن
reap جمع اوری کردن بدست اوردن
detritus چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید
effective آدرسی که از تغییر در یک آدرس بدست می آید
the proceeds of the sale پولی که از محل فروش بدست می اید
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
resumptive ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
reaps جمع اوری کردن بدست اوردن
eiderdown پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
eiderdowns پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
giveaway دست بدست دادن عروس وداماد
loving cup پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com