Dictiornary-Farsi | با او اشنا نیستم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 72 (1 milliseconds)

English	Persian
i am not a with him	با او اشنا نیستم


Search result with all words

i am unused to that noise	من به ان صدا اشنا نیستم
Other Matches

familiar	اشنا
used	اشنا
familiarized	اشنا کردن
familiarized	اشنا ساختن
familiarize	اشنا ساختن
familiarizes	اشنا کردن
familiarizes	اشنا ساختن
familiarizing	اشنا کردن
familiarizing	اشنا ساختن
versant	اشنا وارد
familiarization	اشنا کردن
i have no a with him	اشنا شدم
pick up	اشنا شدن
test wise	ازمون اشنا
familiarize	اشنا کردن
familiarising	اشنا ساختن
induct	اشنا کردن
accustoms	اشنا کردن
accustoming	اشنا کردن
inducted	اشنا کردن
acquaintances	اشنا اشنایان
unfriendly	غیر اشنا
inducting	اشنا کردن
inducts	اشنا کردن
acquainting	اشنا کردن
acquaints	اشنا کردن
familiarised	اشنا کردن
familiarised	اشنا ساختن
familiarises	اشنا کردن
familiarises	اشنا ساختن
familiarising	اشنا کردن
that writing is strange to me	با این خط اشنا نیستیم
i am strange to that writing	با این خط اشنا نیستیم
he is a stranger to me	او اشنا بنظرم نمیرسد
i am only middling	بد نیستم
i am not good at sums	نیستم
i am not of his mind	نیستم
iam pretty well	بد نیستم
That's not my province.	من مسئول آن نیستم.
Not my department. <idiom>	من مسئول نیستم.
I am not your maid.	نوکرت که نیستم.
I'm not worth it.	من در حد اون نیستم.
I am in the dark. Iam not in the picture.	من در جریان نیستم
non placer	موافق نیستم
i am unwilling to go	راضی نیستم بروم
I'm uneasy about it.	من باهاش راحت نیستم.
i do not belong here	من اهل اینجا نیستم
I am not worried about it.	من در موردش نگران نیستم.
but don't hold me to it [idiom]	ولی مطمئن نیستم
i am unwilling to go	مایل نیستم بروم
I am not as mad as all that .	آنقدها هم دیوانه نیستم
I wasn't born yesterday. <idiom>	من بی تجربه نیستم ! [اصطلاح]
I'm not too keen on it. <idiom>	من خیلی بهش مشتاق نیستم.
Such things just dont interest me.	توی این خطها نیستم
I wasn't born yesterday. <idiom>	من ساده لوح نیستم ! [اصطلاح]
Nothing is further from my mind than marriage .	اصلا" فکر ازدواج نیستم
I am not aware of that. <idiom>	درباره اش آگاه نیستم. [اصطلاح]
I'm not made of money! <idiom>	من که پولدار نیستم! [اصطلاح روزمره]
I am sceptical. I have my doubts. I am not all optimistic.	من که چشمم آب نمی خورد ( خوشبین نیستم )
Count me out .	دور مرا خط بکش ( من یکی که نیستم )
I am not much of a cinema-goer.	زیاد اهل سینما ( رفتن ) نیستم
To stage political demonstrations.	تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
iam not in prac tice	چندی است وارد کار نیستم
iam out of practice	چندی است که وارد کار نیستم
That won't work with me!	من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
It doesn't fly with me [American E] [colloquial]	من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
I'm not very hungry, so please don't cook on my account.	من خیلی گرسنه نیستم، پس لطفا بحساب من آشپزی نکن.
I dont smoke at all.	اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
he is an a of mine	اوبامن اشنا است اوازاشنایان من است
i do not know your house	خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست