Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
prettily
بخوبی چنانکه باید
Other Matches
as is well known
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
as it deserves
چنانکه باید
comme il faut
چنانکه باید وشاید
meetly
چنانکه باید و شاید
reflexively
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
beautifully
بخوبی
as well as
بخوبی
truly
بخوبی
it is safe to say
بخوبی میتوان گفت
It is common knowledge that ...
این را همه کس بخوبی میدانند که ...
native speaker
سخنگوی بخوبی زبان مادری
It's a well-known fact that ....
این را همه کس بخوبی میدانند که ...
ambidexter
کسیکه هردودست بخوبی درفرمان اوباشد
well informed
بصیر بخوبی اگاه با اطلاع مطلع
print shop
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
stratus
لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
double coincidence of wants
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
he took my words in good part
سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
how
چنانکه
as
چنانکه
in the event that
چنانکه
so that
چنانکه
pinchingly
چنانکه فشاراورد
permissively
چنانکه مخیرسازد
cresuendo
چنانکه صداخردخرد
dilatorily
چنانکه پرشود
gratifyingly
چنانکه خوشنودسازد
insolubly
چنانکه اب نشود
so to speak
چنانکه گویی
admissibleness
چنانکه روا
expressively
چنانکه مقصودرابرساند
as is well known
چنانکه مشهور
proper
چنانکه شایدوباید
prettily
چنانکه زیبانماید
coordinately
چنانکه یکجورباشد
inexpressively
چنانکه مقصودرا نرساند
pitfully
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
inexcusably
چنانکه نتوان معذوردانست
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
heliocentrically
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
gratifyingly
چنانکه خوشی دهد
effusively
چنانکه گویی بریزد
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
brilliantly
چنانکه برجسته باشد
fitfully
چنانکه بگیردوول کند
decreasingly
چنانکه روبکاهش گذارد
funnily
چنانکه خنده اورد
convincingly
چنانکه متقاعد کند
perniciously
چنانکه زیان اورد
pliably
چنانکه بتوان خم کرد
permissively
چنانکه اجازه بدهد
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
interminably
چنانکه تمام نشود
privatively
چنانکه نفی یا استثناکند
passably
چنانکه بتوان پذیرفت
opprobriously
چنانکه رسوایی اورد
according as
چنانکه بدان سان که
according to his version
چنانکه او شرح میداد
meaningly
چنانکه مقصودرا برساند
meetly
چنانکه در خور باشد
invisibly
چنانکه دیده نشود
invulnerably
چنانکه زخم برندارد
medially
چنانکه درمیان باشد
inviolably
چنانکه سزاوارحرمت باشد
decrescendo
چنانکه صداخردخردضعیف شود
culpably
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
piquantly
چنانکه دهن رامزه بیاورد
prepossessingly
چنانکه جلب توجه نماید
grandiosely
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
sanguinarily
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
pleasingly
چنانکه خوش ایند باشد
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
perceptibly
چنانکه بتوان درک کرد
fadelessly
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
euphoniously
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
inviolately
چنانکه بی حرمت نشده باشد
epidemically
چنانکه همه جاسرایت کند
commendably
چنانکه شایان ستایش باشد
engagingly
چنانکه سرگرم یامشغول کند
presentably
چنانکه بتوان پیشکش کرد
causatively
چنانکه دلالت برسبب نماید
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
interchangeably
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
assumably
چنانکه بتوان فرض کرد
hereditably
چنانکه بتوان ارث برد
intangibly
چنانکه نتوان درک کرد
peerlessly
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
inexpressibly
چنانکه نتوان بیان کرد
immovably
چنانکه نتوان جنبش داد
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
onerously
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
inappreciably
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
perplexingly
چنانکه گیج یا حیران سازد
intangibly
چنانکه نتوان احساس کرد
organically
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
objectiveness
چنانکه در خارج معقول باشد
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
inseparably
چنانکه نتوان سوا کرد
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
penitentially
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
incommunicably
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
changeably
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
inerrably
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
invidiously
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
exhaustively
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
pardonably
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
paradoxically
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
adequately
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
to kick over the traces
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
contemptibly
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
functionally
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
persuasively
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
illustratively
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
cogently
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
laboriously
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
nutritiously
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
to eat humble pie
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
nutritively
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
movably
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
accordantly
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
adorably
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
flowerily
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
corrigibly
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
retrospectively
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
picturesquely
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
implacably
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
discreditably
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
indefeasibly
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
indescribably
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
impalpably
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
attributively
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
modernly
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
officinal names of drugs
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
irreversibly
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
portentously
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
irremissibly
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
pontifically
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
irreclaimably
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
opaquely
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
ineradicably
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
rough handling of a thing
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
propor tionably
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
in due f.
باید
should
باید
ought
باید
to have to
باید
maun
باید
there is a rule that...
که باید.....
shall
باید
the f. of a table
باید
outh
باید
must
باید
how shall we proceed
چه باید کرد
you must know
باید بدانید
i must go
باید بروم
i ought to go
باید بروم
i ougth to go
باید بروم
it is necessary for him to go
باید برود
i ougth to go
باید رفت
it is necessary to go
باید رفت
one must go
باید رفت
it is to be noted that
باید دانست که
It must be granted that …
باید تصدیق کر د که …
We have to go as well.
ما هم باید برویم .
ought
باید وشاید
it is to be noted that
باید توجه کردکه
You should have told me earlier.
باید زودتر به من می گفتی
we must winnow away the refuse
اشغال انرا باید
What can't be cured must be endured.
<idiom>
باید سوخت و ساخت.
he must have gone
باید رفته باشد
One must suffer in silence.
باید سوخت وساخت
to do a thing the right way
کاری راچنانکه باید
to d. what to say
اندیشیدن که چه باید گفت
the needful
انچه باید کرد
it is to be noted that
باید ملتفت بود که
enow
بسنده انقدرکه باید
you might have come
باید امده باشید
he needs must go
ناچار باید برود
shall i go?
ایا باید بروم
I must leave at once.
باید فورا بروم.
chicane
مانعی که باید دور زد
Let us see how it turns out.
باید دید چه از آب در می آید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com