Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 314 (19 milliseconds)
English
Persian
gain
بدست اوردن
gained
بدست اوردن
gains
بدست اوردن
get
بدست اوردن
gets
بدست اوردن
getting
بدست اوردن
offer
بدست اوردن
offered
بدست اوردن
offers
بدست اوردن
catch
بدست اوردن
earn
بدست اوردن
earned
بدست اوردن
earns
بدست اوردن
obtain
بدست اوردن
obtained
بدست اوردن
obtains
بدست اوردن
acquires
بدست اوردن
acquiring
بدست اوردن
procure
بدست اوردن
procured
بدست اوردن
procures
بدست اوردن
procuring
بدست اوردن
come by
بدست اوردن
get round
بدست اوردن
impetrate
بدست اوردن
pick up
بدست اوردن
Search result with all words
card
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
cards
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
get
بدست اوردن فراهم کردن
gets
بدست اوردن فراهم کردن
getting
بدست اوردن فراهم کردن
gross
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
regain
دوباره بدست اوردن
regained
دوباره بدست اوردن
regaining
دوباره بدست اوردن
regains
دوباره بدست اوردن
have
بدست اوردن دارنده
having
بدست اوردن دارنده
cupidity
حرص واز برای بدست اوردن مال
warping
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
enter
بدست اوردن قدم نهادن در
entered
بدست اوردن قدم نهادن در
enters
بدست اوردن قدم نهادن در
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
racketeer
از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
racketeers
از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
bought
خریداری کردن بدست اوردن
reap
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaped
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaping
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaps
جمع اوری کردن بدست اوردن
soothe
دل بدست اوردن
soothed
دل بدست اوردن
soothes
دل بدست اوردن
attain
بدست اوردن بانتهارسیدن
attained
بدست اوردن بانتهارسیدن
attaining
بدست اوردن بانتهارسیدن
attains
بدست اوردن بانتهارسیدن
insure
بیمه بدست اوردن
retrieve
دوباره بدست اوردن
retrieved
دوباره بدست اوردن
retrieves
دوباره بدست اوردن
investigate
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
recoup
دوباره بدست اوردن
recouped
دوباره بدست اوردن
recouping
دوباره بدست اوردن
recoups
دوباره بدست اوردن
resume
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resumed
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resumes
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resuming
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
recover
دوباره بدست اوردن بازیافتن
recover
دوباره بدست اوردن
recovering
دوباره بدست اوردن بازیافتن
recovering
دوباره بدست اوردن
recovers
دوباره بدست اوردن بازیافتن
recovers
دوباره بدست اوردن
win
بدست اوردن تحصیل کردن
wins
بدست اوردن تحصیل کردن
bob
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobs
ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
acquirability
امکان بدست اوردن
austempering
تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
bring in
امتیاز بدست اوردن در پایگاه
circumstantiate
قرائن وامارت را بدست اوردن
cruise control
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
finagle
بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
finagle
باحیله بدست اوردن
get back
دوباره بدست اوردن
impetrate
با عجز و لابه بدست اوردن
land hunger
از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
optimization
بدست اوردن حد مطلوب
pre empt
با حق شفعه بدست اوردن بشفعه خریدن
reoccupy
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
split the uprights
امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
step into
بسهولت بدست اوردن
stone pit
محل بدست اوردن اطلاعات اجر
strike a balance
موازنه بدست اوردن
take over
بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
to come into a property
دارایی را بدست اوردن
to get back
دوباره بدست اوردن
to have a bone to pick
بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
to make a study of something
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to pander any one's lust
دل کسیرا بدست اوردن
to take out a patent
حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
Other Matches
drawing
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
governmentalize
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
grasps
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped
بچنگ اوردن گیر اوردن
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
at the hand of
بدست
by
بدست
to come to hand
بدست امدن
attenuation
بدست آوردن
to go to the wright
بدست استادافتادن
acquire
بدست آوردن
acquirer
بدست اورنده
gain
بدست آوردن
acquirable
بدست اوردنی
gains
بدست آوردن
gained
بدست آوردن
catcher
بدست اورنده
obtainable
بدست اوردنی
procurer
بدست اورنده
obtainment
بدست اوری
attainable
بدست اوردنی
procurement
بدست اوری
provider
بدست اورنده
manual
وابسته بدست
get
بدست امده
providers
بدست اورنده
come by
<idiom>
بدست آوردن
procurable
بدست اوردنی
get at able
بدست اوردنی
gets
بدست امده
hand in hand
دست بدست
securer
بدست اورنده
get table
بدست اوردنی
getting
بدست امده
self-government
حکومت بدست مردم
unhandy
مشکل بدست امده
eke out
<idiom>
به سختی بدست آوردن
impropriate
بدست عام دادن
to get
[hold of]
something
بدست آوردن چیزی
importing
باپیروزی بدست امدن
encyclic
بدست چندنفر رونده
imported
باپیروزی بدست امدن
in for
<idiom>
مطمئن بدست آوردن
all aggairs pivot upon him
کارها بدست او می گرد د
take back
<idiom>
ناگهانی بدست آوردن
pass on
دست بدست دادن
gun for something
<idiom>
بازحمت بدست آوردن
import
باپیروزی بدست امدن
to bring something
بدست آوردن چیزی
quando acciderint
هر گاه بدست اید
change hands
دست بدست رفتن
to put
بدست امین دادن
They found no trace of her .
ازاونشانی بدست نیامد
to shuffle from hand to hand
دست بدست کردن
to obtain something
بدست آوردن چیزی
municipalize
بدست شهرداری دادن
turnover
دست بدست شدن
to gain time
دست بدست کردن
to change hands
دست بدست رفتن
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
handbill
اعلانی که بدست مردم میدهند
collecting
بدست آوردن یا دریافت داده
the proceeds of the sale
وجوهی که از فروش بدست می اید
hand to hand
دست بدست یکدیگر مجاور
collects
بدست آوردن یا دریافت داده
the tule of thumb
قاعدهای که از تجزیه بدست اید
collect
بدست آوردن یا دریافت داده
easy money
پولی که براحتی بدست اید
handbills
اعلانی که بدست مردم میدهند
To go round hat in hand .
کاسه گدایی بدست گرفتن
captures
عمل بدست آوردن داده
capturing
عمل بدست آوردن داده
filthy lucre
سودی که بی شرفانه بدست اید
To know someone blind spots.
رگ خواب کسی را بدست آوردن
wellŠwhat of it?
چه نتیجهای ازان بدست می اید
dime a dozen
<idiom>
آسان بدست آمدن ،عادی
in order to
<idiom>
اعتماد شخص را بدست آوردن
hardly earned money
پول سخت بدست امده
availability
آنچه به آسانی بدست آید
To make ( find , get ) an opportunity .
فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
encyclical
بدست چند نفر گشته
encyclicals
بدست چند نفر گشته
To obtain the desired result .
نتیجه مطلوب را بدست آوردن
capture
عمل بدست آوردن داده
resumptive
ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
loving cup
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
ill gotten
با وسایل غیر مشروع بدست امده
gluten
سریشمی که ازشاخ واستخوان بدست میاید
gerunds
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
oligarchical
بدست مشتی مردم اداره میشود
eider down
پرنرمی که ازمرغابی شمالی بدست میاید
unobtainable
بدست نیامدنی نایافتنی غیرقابل حصول
giveaway
دست بدست دادن عروس وداماد
gerund
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
the proceeds of the sale
پولی که از محل فروش بدست می اید
fancy dog
سگی که بدست سگبازپرورده شده باشد
analysis
بدست آوردن اطلاعات و نتایج از داده
nine's complement
که با کم کردن هر رقم عدد از 9 بدست می آید
feather in one's cap
<idiom>
چیزی که از بدست آوردنش به خود ببالی
detritus
چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید
To pick up (to lose) the thread of conversation.
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
eiderdowns
پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
eiderdown
پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
world is one's oyster
<idiom>
هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
biologic
بدست امده اززیست شناسی عملی
effective
آدرسی که از تغییر در یک آدرس بدست می آید
dry ice
یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
oligarchical
وابسته به حکومتی که بدست چندتن اداره میشود
early bird catches the worm
<idiom>
هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
amylose
موادی که از تجزیهء نشاسته بدست میایند بفرمول X
impropriate
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
hash
سیستم کدگذاری برای کد hash بدست آید
post edit
ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
what you see is what you get
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
hydra
مار 9 سری که بدست هرکول کشته شده
supercharge
خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
prize money
پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
No gain without pain.
<proverb>
بدون رنج چیزى بدست نمى آورى .
prefectorial
مبنی براموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یا مبصران
oligarchic
وابسته به حکومتی که بدست چند تن اداره میشود
internal evidence
مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
complementing
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complemented
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
learning curve
نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
lyophil
بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
complement
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complements
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
lyophiled
بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
to get a good return on an investment
بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
mannose
ماده قندی که ازاکسیداسیون مانیتول بدست میاید
picamar
روغن تلخی که از قیر چوب بدست می اید
complements
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
septuagint
ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
get
دستور بدست آوردن رکورد از فایل یا پایگاه داده
gouache
عکس و تصویری که با رنگ کاری فوق بدست اید
complements
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
getting
دستور بدست آوردن رکورد از فایل یا پایگاه داده
gets
دستور بدست آوردن رکورد از فایل یا پایگاه داده
complemented
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complemented
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
bid
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
complementing
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
Ill got ill used.
<proverb>
چیزى که از راه نامشروع بدست آید خیر ندارد .
make a living
<idiom>
پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
lae
[نوعی رنگینه قرمز که از حشره لاکا بدست می آید.]
prefectoral
مبنی براداره اموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یامبصران
isatin
رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
bids
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
labdanum
ماده معطر تلخی که از انواع لادن بدست میاید
butyl
نوعی لاستیک مصنوعی که ازپلیمریزاسیون ایزوبوتیل بدست می اید
sequential
بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
diatomite
ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
addressing
. که بعد به آن اضافه میشود تا آدرس مورد نظر بدست آید
inspectorate
رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
Vistory was dearly bought .
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
phosphide
ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
yardage
تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
inspectorates
رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
augend
عددی که عدد دیگر به آن اضافه میشود تا حاصل بدست آید
scans
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scan
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scanned
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
MIP mapping
روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
lion heart
مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
purpurin
رنگ ارغوان یا قرمز
[که از تلفیق روناس با ترکیبات فلزی دیگر بدست می آید.]
distributing
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distribute
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
bbs
اطلاعات و پیام پایگاه داده که توسط مودم و اتصال کامپیوتر بدست می آید
distributes
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
margin productivity
نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
setup
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
benzene
هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
presumptive instruction
دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
gestalt
معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
antibiotics
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotic
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
wind aided
اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
unmodified instruction
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
declarative language
زبان برنامه سازی در برنامههای کاربردی پایگاه داده ها که آنچه می خواهید بدست آورید وارد می کنید و نه دستورالعمل را
carthamin
رنگینه زرد که از شیره گیاه سفلاور بدست می آید این رنگ گیاهی بیشتر در هند و چین مصرف می شود
images
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
serial
یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
serials
یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
inferences
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
white gold
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
join
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
joined
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
inference
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
joins
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
fetch
اوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com