English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
have بدست اوردن دارنده
having بدست اوردن دارنده
Other Matches
gains بدست اوردن
catch بدست اوردن
gained بدست اوردن
earn بدست اوردن
gain بدست اوردن
pick up بدست اوردن
acquires بدست اوردن
gets بدست اوردن
procuring بدست اوردن
come by بدست اوردن
obtains بدست اوردن
getting بدست اوردن
acquiring بدست اوردن
earned بدست اوردن
get round بدست اوردن
soothe دل بدست اوردن
procure بدست اوردن
impetrate بدست اوردن
get بدست اوردن
offer بدست اوردن
offered بدست اوردن
offers بدست اوردن
soothed دل بدست اوردن
obtained بدست اوردن
soothes دل بدست اوردن
obtain بدست اوردن
procured بدست اوردن
earns بدست اوردن
procures بدست اوردن
insure بیمه بدست اوردن
attains بدست اوردن بانتهارسیدن
to pander any one's lust دل کسیرا بدست اوردن
to get back دوباره بدست اوردن
recover دوباره بدست اوردن
recovers دوباره بدست اوردن
retrieves دوباره بدست اوردن
retrieve دوباره بدست اوردن
strike a balance موازنه بدست اوردن
step into بسهولت بدست اوردن
recovering دوباره بدست اوردن
retrieved دوباره بدست اوردن
attaining بدست اوردن بانتهارسیدن
recoup دوباره بدست اوردن
recoups دوباره بدست اوردن
recouping دوباره بدست اوردن
recouped دوباره بدست اوردن
get back دوباره بدست اوردن
regaining دوباره بدست اوردن
to come into a property دارایی را بدست اوردن
acquirability امکان بدست اوردن
regain دوباره بدست اوردن
finagle باحیله بدست اوردن
regained دوباره بدست اوردن
regains دوباره بدست اوردن
attain بدست اوردن بانتهارسیدن
attained بدست اوردن بانتهارسیدن
optimization بدست اوردن حد مطلوب
impetrate با عجز و لابه بدست اوردن
bought خریداری کردن بدست اوردن
resuming از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
enter بدست اوردن قدم نهادن در
get بدست اوردن فراهم کردن
resumes از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resumed از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
enters بدست اوردن قدم نهادن در
gets بدست اوردن فراهم کردن
getting بدست اوردن فراهم کردن
resume از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
recover دوباره بدست اوردن بازیافتن
wins بدست اوردن تحصیل کردن
bring in امتیاز بدست اوردن در پایگاه
recovers دوباره بدست اوردن بازیافتن
recovering دوباره بدست اوردن بازیافتن
circumstantiate قرائن وامارت را بدست اوردن
entered بدست اوردن قدم نهادن در
win بدست اوردن تحصیل کردن
stone pit محل بدست اوردن اطلاعات اجر
pre empt با حق شفعه بدست اوردن بشفعه خریدن
to make a study of something برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
reaped جمع اوری کردن بدست اوردن
reaping جمع اوری کردن بدست اوردن
reaps جمع اوری کردن بدست اوردن
reap جمع اوری کردن بدست اوردن
reoccupy دنبال کردن دوباره بدست اوردن
finagle بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
bob ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
cards امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
land hunger از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
investigates استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
card امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
investigated استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
bobbing ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
investigate استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
racketeer از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
to have a bone to pick بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
bobs ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
investigating استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
racketeers از راه قاچاق یاشیادی پول بدست اوردن
cupidity حرص واز برای بدست اوردن مال
split the uprights امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
grossed کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
take over بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
grosses کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
to take out a patent حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
warping پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
austempering تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
holder دارنده
owner دارنده
owners دارنده
holders دارنده
holder نگاه دارنده
stater افهار دارنده
upholders نگاه دارنده
promulgation اعلام دارنده
licencee دارنده جواز
vociferator اعلام دارنده
licensee دارنده مجوز
enactive مقرر دارنده
licensees دارنده پروانه
licensees دارنده مجوز
bid holder دارنده ضمانتنامه
upholder نگاه دارنده
holders نگاه دارنده
This page owner دارنده این برگه
promulgator اعلام دارنده
holders دارنده برات
termor دارنده حق عمری
termor دارنده حق رقبی
bona fide holder دارنده مجاز
policy holder دارنده بیمه
holder دارنده برات
licensee دارنده پروانه
interdictive باز دارنده
licentiate دارنده پروانه
licencee دارنده پروانه
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
titles دارنده عنوان قهرمانی
loan holder دارنده سهام وام
letterman دارنده معرفی نامه
world record holder دارنده رکورد جهانی
title دارنده عنوان قهرمانی
key concrete بتن نگاه دارنده
strait jacket روپوش باز دارنده
strait jackets روپوش باز دارنده
policy holder دارنده بیمه نامه
stabilizer ثابت نگه دارنده
stabilisers ثابت نگه دارنده
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
fund holder دارنده سهام قرضه دولتی
mealy-mouthed دریغ دارنده ازراست گویی
incarcerator توقیف کننده نگاه دارنده
premonitory تحذیر کننده برحذر دارنده
mealy mouthed دریغ دارنده ازراست گویی
annuitant دریافت دارنده مقرری سالانه
celebrator نگاه دارنده جشن و عید
licensee صاحب جواز دارنده پروانه
licensees صاحب جواز دارنده پروانه
rentlen دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
irredeemable paper money پول کاغذی که دارنده ان نتواندهرگاه بخواهدانرا نقدسازد
bondholder دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
high goal polo چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
blank endorsement حواله سفید مهر که مقداروجه ان قیدنشده وقابل پرداخت به دارنده است
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
presentment ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
by بدست
at the hand of بدست
attenuation بدست آوردن
procurer بدست اورنده
provider بدست اورنده
providers بدست اورنده
get بدست امده
manual وابسته بدست
attainable بدست اوردنی
acquire بدست آوردن
procurement بدست اوری
gain بدست آوردن
obtainment بدست اوری
securer بدست اورنده
to go to the wright بدست استادافتادن
gains بدست آوردن
gained بدست آوردن
get at able بدست اوردنی
get table بدست اوردنی
catcher بدست اورنده
acquirable بدست اوردنی
to come to hand بدست امدن
acquirer بدست اورنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com