English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
non return to zero بدون بازگشت به صفر
nrz بدون بازگشت به صفر
Other Matches
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
returning بازگشت
relapsing بازگشت
recursion بازگشت
recess بازگشت
recesses بازگشت
recoveries بازگشت
recovery بازگشت
hark back بازگشت
recessions بازگشت
recession بازگشت
regression بازگشت
returns بازگشت
reversion بازگشت
relapsed بازگشت
flyback بازگشت
relapses بازگشت
return بازگشت
relapse بازگشت
returned بازگشت
adverence بازگشت
repatriate بازگشت به وطن
electron recoil بازگشت الکترون
line of retreat خط بازگشت یکانها
returnee بازگشت کننده
cr بازگشت نورد
returned اعاده بازگشت
come around بازگشت کردن به
come back بازگشت بازیگر
reference بازگشت مرجع
chare کردن بازگشت
returning اعاده بازگشت
repercussions بازگشت پسزنی
irreversible بازگشت ناپذیر
homing pigeon بازگشت کبوتر
homing pigeons بازگشت کبوتر
references بازگشت مرجع
returns اعاده بازگشت
carriage return بازگشت نورد
return اعاده بازگشت
returnees بازگشت کننده
rz بازگشت به صفر
repatriates بازگشت به وطن
return key کلید بازگشت
return address نشانی بازگشت
return account حساب بازگشت
reentry point نقطه بازگشت
recursivity خاصیت بازگشت
chars کردن بازگشت
repatriating بازگشت به وطن
regression بازگشت به گذشته
return to zero با بازگشت به صفر
return to zero بازگشت به صفر
repatriated بازگشت به وطن
charring کردن بازگشت
cannot بازگشت شود به کن
reversibility بازگشت پذیری
return interval دوره بازگشت
retrace time دوره بازگشت
retrace period دوره بازگشت
retrace interval دوره بازگشت
char کردن بازگشت
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
activates بازگشت بازیگر به زمین
recurrent راجعه بازگشت کننده
ball return بازگشت گوی بولینگ
curtain calls بازگشت هنرپیشگان به صحنه
curtain call بازگشت هنرپیشگان به صحنه
kickback power supply توان اور بازگشت
non renewable resource منبع بازگشت ناپذیر
flyback power supply توان اور بازگشت
payoff period دوره بازگشت سرمایه
reference کتاب بس خوان بازگشت
payout period دوره بازگشت سرمایه
activated بازگشت بازیگر به زمین
activating بازگشت بازیگر به زمین
activate بازگشت بازیگر به زمین
reversible perspective نمای بازگشت پذیر
referred فرستادن بازگشت دادن
refers فرستادن بازگشت دادن
regress بازگشت [به حالت کم توسعه]
refer فرستادن بازگشت دادن
recidivation بازگشت به تکرار جنایات
recidivism بازگشت به تکرار جنایات
reversible figures شکلهای بازگشت پذیر
regression بازگشت [به حالت کم توسعه]
step backwards بازگشت [به حالت کم توسعه]
references کتاب بس خوان بازگشت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
irretrievable آنچه قابل بازگشت نیست
ball retour track مسیر بازگشت گوی بولینگ
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
circulate چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
repatriate ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriates ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriating ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
circulated چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
repatriated ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
circulates چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
walkabouts بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabout بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
holdup بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
reconversion هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
Jehovah's Witnesses دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
latency تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
denationalization تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
exits در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
exit در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
postliminum قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
recoilless جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
swapped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
boeckl پرش از لبه داخلی اسکیت با5/1 چرخش و بازگشت روی لبه خارجی همان اسکیت
but بدون
obtrusively بدون حق
undoubtedly بدون شک
and no mistake بدون شک
sans بدون
doubtlessly بدون شک
i'll warrant بدون شک
bottomless بدون ته
acheilos بدون لب
acheilous بدون لب
wanting بدون
goalless بدون گل
to a certainty بدون شک
not nearctic بدون
ex- بدون
ex بدون
indubitable بدون شک
unstressed بدون مد
undoubted بدون شک
without بدون
immediately بدون واسطه
toothless بدون دندانه
continuously بدون توقف
humble بدون ارتفاع
inviscid بدون لزوجت
confidently بدون شبهه
unfurnished بدون اثاثیه
irrespective of بدون ملاحظه
achromic بدون ترخیم
undue بدون مداخله
holdless بدون گیره
indolently بدون درد
bloodless بدون خونریزی
involuntarily بدون اراده
humblest بدون ارتفاع
inelastic بدون کشش
insecure بدون ایمنی
notwithstanding بدون توجه
inofficial بدون اجازه
indubitable بدون تردید
ingenuously بدون تزویر
by rote بدون فکر
inoperculate بدون دریچه
inaction بدون فعالیت
bachelors بدون عیال
bachelor بدون عیال
intolerantly بدون بردباری
irreflexive بدون واکنش
unresponsive بدون احتیاط
degas بدون گازکردن
free from backlash بدون لقی
free from slip بدون لغزش
awless بدون بیم
avirulent بدون شدت
asymptomatic بدون علامت
free of tax بدون مالیات
free play بدون محدودیت
free trader بدون گمرک
fruitlessly بدون نتیجه
bareheaded بدون کلاه
bloodlessly بدون خونریزی
flavorless بدون مزه
deice بدون یخ کردن
diamensionless بدون اندازه
diamensionless بدون بعد
dimensionless بدون بعد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com