Dictiornary-Farsi | بدون بال شکمی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
apodal	بدون بال شکمی


Other Matches

uterine	شکمی
gastric	شکمی
abdominal	شکمی
ventral	شکمی
gasrtal	شکمی
stomachic	شکمی
alvine	شکمی
abdominal reflex	بازتاب شکمی
mesenterical tuberculosis	خنازیر شکمی
abdominal	وریدهای شکمی
hypogastric	زیر شکمی
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
not nearctic	بدون
but	بدون
acheilos	بدون لب
unstressed	بدون مد
sans	بدون
and no mistake	بدون شک
undoubted	بدون شک
bottomless	بدون ته
acheilous	بدون لب
obtrusively	بدون حق
wanting	بدون
goalless	بدون گل
to a certainty	بدون شک
ex-	بدون
ex	بدون
doubtlessly	بدون شک
undoubtedly	بدون شک
indubitable	بدون شک
i'll warrant	بدون شک
without	بدون
unfinanced	بدون پشتوانه
unfunded	بدون سرمایه
unfeigned	بدون تصنع
undeviating	بدون تردیدرای
humblest	بدون ارتفاع
unpromising	بدون امید
undeviating	بدون انحراف
notwithstanding	بدون توجه
humble	بدون ارتفاع
insecure	بدون ایمنی
unlined	بدون استر
unmennerly	بدون اداب
unmannered	بدون اداب
indubitable	بدون تردید
inaction	بدون فعالیت
unmaned	بدون سرنشین
bachelor	بدون عیال
unsigned	بدون امضاء
unsprung	بدون فنر
untitled	بدون عنوان
unspotted	بدون الودگی
untitled	بدون سراغاز
unvalued	بدون ارج
acarpous	بدون میوه
unvocal	بدون موسیقی
unlined	بدون پوشش
bachelors	بدون عیال
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
wing it <idiom>	بدون آمادگی
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک
unmanned	بدون سرنشین
consistently	بدون تناقض
unexceptional	بدون استثنا
faultless	بدون خطا
constantly	بدون تغییر
unceasing	بدون وقفه
excluding meals	بدون غذا
unoccupied	بدون مستاجر
without milk	بدون شیر
decaffeinated	بدون کافئین
safely	بدون خطر
faceless	بدون ویژگی
faceless	بدون صورت
cold turkey	بدون آمادگی
endless	بدون پایان
with in compass	بدون مبالغه
free trader	بدون گمرک
weanting	بدون بی منهای
wayless	بدون جاده
warless	بدون جنگ
voteless	بدون رای
vibrationless	بدون لرزه
valveless	بدون سوپاپ
without justification	بدون مجوز
unattended	بدون متصدی
without recourse	بدون حق مراجعه
backless	بدون پشتی
backless	بدون پشت
zero elasticity	بدون کشش
workless	بدون عمل
unequivocal	بدون ابهام
unequivocally	بدون ابهام
without recourse	بدون رجوع
vacant succession	بدون جانشین
involuntarily	بدون اراده
avirulent	بدون شدت
irreflexive	بدون واکنش
inviscid	بدون لزوجت
intolerantly	بدون بردباری
inoperculate	بدون دریچه
inofficial	بدون اجازه
cordless	بدون سیم
ingenuously	بدون تزویر
inelastic	بدون کشش
indolently	بدون درد
irrespective of	بدون ملاحظه
by rote	بدون فکر
no doubt	بدون تردید
awless	بدون بیم
on the square	بدون کجی
bareheaded	بدون کلاه
diamensionless	بدون اندازه
nonsyllabic	بدون هجایی
nonstop	بدون توقف
nonboresafe	بدون ضامن
bloodlessly	بدون خونریزی
non delay	بدون تاخیر
indistinctively	بدون فرق
dealated	بدون بال
degas	بدون گازکردن
holdless	بدون گیره
flavorless	بدون مزه
hands down	بدون احتیاط
guilelessly	بدون تزویر
glabrous	بدون کرک
free from backlash	بدون لقی
free from slip	بدون لغزش
fruitlessly	بدون نتیجه
free of tax	بدون مالیات
failure free	بدون خرابی
immethodical	بدون اسلوب
immusical	بدون هماهنگی
deice	بدون یخ کردن
incommunicable	بدون رابطه
diamensionless	بدون بعد
dimensionless	بدون بعد
disconnectedly	بدون ارتباط
discontinuously	بدون اتصال
incognizant	بدون شناسایی
inapproachable	بدون دسترسی
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
free play	بدون محدودیت
pathless	بدون جاده
unblushing	بدون شرم
undue	بدون مداخله
tenantless	بدون مستاجر
strikeless	بدون ضربت
stemless	بدون تنه
expired	بدون اعتبار
inoffensive	بدون زنندگی
stemless	بدون ساقه
soilless	بدون خاک
blankly	بدون مقصودیامعنی
unfurnished	بدون اثاثیه
confidently	بدون شبهه
unresponsive	بدون احتیاط
bloodless	بدون خونریزی
unaligned	بدون صف ارایی
unadvised	بدون اطلاع
immediately	بدون واسطه
toeless	بدون پنجه
terrorless	بدون ترس
toothless	بدون دندانه
termless	بدون شرط
continuously	بدون توقف
vainly	بدون نتیجه
shockless	بدون ضربه
shadeless	بدون سایه
acold	بدون احساسات
acranial	بدون کاسهء سر
recoilless	بدون لنگر
air dry	بدون رطوبت
quiescently	بدون جنبش
ametabolic	بدون دگردیسی
ametabolous	بدون دگردیسی
prosaically	بدون لطافت
anechoic	بدون انعکاس
acid free	بدون اسید
achromic	بدون ترخیم
achromatic	بدون ترخیم
searchless	بدون جستجو