Dictiornary-Farsi | بدون هموقتی غیر معاصر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
asynchronism	بدون هموقتی غیر معاصر
asynchrony	بدون هموقتی غیر معاصر


Other Matches

contemporaneous	معاصر
contemporary	معاصر
cotemporaneous	معاصر
coetaneous	معاصر
contemporaries	معاصر
contemporaneity	معاصر بودن
currents	معاصر متداول
current	معاصر متداول
modern history	تاریخ معاصر
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
not nearctic	بدون
undoubtedly	بدون شک
sans	بدون
i'll warrant	بدون شک
bottomless	بدون ته
goalless	بدون گل
to a certainty	بدون شک
ex	بدون
but	بدون
without	بدون
indubitable	بدون شک
doubtlessly	بدون شک
ex-	بدون
obtrusively	بدون حق
unstressed	بدون مد
acheilous	بدون لب
acheilos	بدون لب
and no mistake	بدون شک
wanting	بدون
undoubted	بدون شک
unvalued	بدون ارج
unvocal	بدون موسیقی
prosaically	بدون لطافت
untitled	بدون سراغاز
quiescently	بدون جنبش
shockless	بدون ضربه
untitled	بدون عنوان
recoilless	بدون لنگر
run on	بدون وقفه
unsigned	بدون امضاء
non delay	بدون تاخیر
pathless	بدون جاده
consistently	بدون تناقض
nonboresafe	بدون ضامن
indiscriminately	بدون تمیز
nonstop	بدون توقف
voteless	بدون رای
disposed	بدون پوشش
vibrationless	بدون لرزه
nonsyllabic	بدون هجایی
unwary	بدون نگرانی
valveless	بدون سوپاپ
intolerantly	بدون بردباری
faultless	بدون خطا
on the square	بدون کجی
vacant succession	بدون جانشین
sans ceremonie	بدون تشریفات
sans recours	بدون رجوع
unsprung	بدون فنر
unspotted	بدون الودگی
unlined	بدون پوشش
unlined	بدون استر
unoccupied	بدون مستاجر
unalloyed	بدون الیاژ
unfunded	بدون سرمایه
toeless	بدون پنجه
unadvised	بدون اطلاع
unaligned	بدون صف ارایی
unblushing	بدون شرم
unfinanced	بدون پشتوانه
unfeigned	بدون تصنع
undeviating	بدون انحراف
unmaned	بدون سرنشین
unmannered	بدون اداب
unmennerly	بدون اداب
scoreless	بدون امتیاز
standstill	بدون حرکت
searchless	بدون جستجو
shadeless	بدون سایه
constantly	بدون تغییر
unpromising	بدون امید
unceasing	بدون وقفه
soilless	بدون خاک
stemless	بدون ساقه
stemless	بدون تنه
strikeless	بدون ضربت
safely	بدون خطر
tenantless	بدون مستاجر
termless	بدون شرط
undeviating	بدون تردیدرای
no doubt	بدون تردید
disconnectedly	بدون ارتباط
bloodless	بدون خونریزی
by rote	بدون فکر
immediately	بدون واسطه
bloodlessly	بدون خونریزی
bareheaded	بدون کلاه
toothless	بدون دندانه
awless	بدون بیم
avirulent	بدون شدت
cordless	بدون سیم
involuntarily	بدون اراده
dimensionless	بدون بعد
insecure	بدون ایمنی
diamensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون اندازه
deice	بدون یخ کردن
degas	بدون گازکردن
notwithstanding	بدون توجه
dealated	بدون بال
continuously	بدون توقف
unresponsive	بدون احتیاط
confidently	بدون شبهه
acid free	بدون اسید
blankly	بدون مقصودیامعنی
vainly	بدون نتیجه
achromic	بدون ترخیم
achromatic	بدون ترخیم
achlamydeous	بدون پوشش
acarpous	بدون میوه
unselfish	بدون خودخواهی
acold	بدون احساسات
acranial	بدون کاسهء سر
unfurnished	بدون اثاثیه
undue	بدون مداخله
asymptomatic	بدون علامت
ametabolous	بدون دگردیسی
expired	بدون اعتبار
inoffensive	بدون زنندگی
ametabolic	بدون دگردیسی
air dry	بدون رطوبت
adrift	بدون هدف
unequivocal	بدون ابهام
inofficial	بدون اجازه
ingenuously	بدون تزویر
inelastic	بدون کشش
indolently	بدون درد
indistinctively	بدون فرق
incommunicable	بدون رابطه
incognizant	بدون شناسایی
inapproachable	بدون دسترسی
inoperculate	بدون دریچه
anechoic	بدون انعکاس
unequivocally	بدون ابهام
unattended	بدون متصدی
irrespective of	بدون ملاحظه
irreflexive	بدون واکنش
inviscid	بدون لزوجت
endless	بدون پایان
immusical	بدون هماهنگی
immethodical	بدون اسلوب
holdless	بدون گیره
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
free from backlash	بدون لقی
inaction	بدون فعالیت
flavorless	بدون مزه
failure free	بدون خرابی
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
indubitable	بدون تردید
free from slip	بدون لغزش
free of tax	بدون مالیات
hands down	بدون احتیاط
guilelessly	بدون تزویر
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
glabrous	بدون کرک
fruitlessly	بدون نتیجه
free trader	بدون گمرک
free play	بدون محدودیت
discontinuously	بدون اتصال
stagnant	بدون حرکت
free from taxes <adj.>	بدون مالیات
wireless <adj.>	بدون سیم
cordless <adj.>	بدون سیم
taxless <adj.>	بدون مالیات
non-assessable <adj.>	بدون مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
wing it <idiom>	بدون آمادگی
exempt from taxes [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
exempt from taxation [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
excluding meals	بدون غذا