English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 12 (1 milliseconds)
English Persian
comfortably براحتی
cosily براحتی
conveniently براحتی
cozily براحتی
easefully براحتی
Other Matches
walk all over someone <idiom> براحتی برنده شدن
easy money پولی که براحتی بدست اید
waltz off with <idiom> فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
unix یک سیستم عاملی که براحتی قابل استفاده است
access panel پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
vat dyeing رنگرزی خمی [روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com