English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (6 milliseconds)
English Persian
electroretinography برق نگاری شبکیه
Other Matches
pictography تصویر نگاری رمز نگاری
retina شبکیه
retinitis اماس شبکیه
retinal image تصویر شبکیه ای
retina شبکیه چشم
retinoscopy شبکیه بینی
retinoscopy معاینه شبکیه
retinoscope شبکیه نما
ophthalmoscopy معاینه چشم و شبکیه
skiascopy عکسبرداری از شبکیه چشم
photogene انعکاس یا تصویر بعدی چیزی در شبکیه
rods and cones [in the retina] یاخته های استوانه ای و مخروطی [در شبکیه چشم]
skiascope اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
fingerprinting انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
reticulum نگاری
arteriography رگ نگاری
hydrography اب نگاری
monograph تک نگاری
monographs تک نگاری
angiography رگ نگاری
hydrographic اب نگاری
phonography صدا نگاری
electrotype برق نگاری
oscillography نوسان نگاری
pictography صورت نگاری
phallography نعوظ نگاری
hydrographic مربوط به اب نگاری
hydrographic نقشه اب نگاری
hydrography علم اب نگاری
leetter writing نامه نگاری
letter writer نامه نگاری
myography عضله نگاری
oceanpgraphy اقیانوس نگاری
letter writing نامه نگاری
macrography بزرگ نگاری
petrography سنگ نگاری
pictorial art پیکر نگاری
stylistics سلیس نگاری
tachygraphy تند نگاری
spectrography بیناب نگاری
spectrography طیف نگاری
seismography زلزله نگاری
picture writing تصویر نگاری
psychography روان نگاری
sciagraphy سایه نگاری
ski graphŠetc سایه نگاری
ethnographic <adj.> قوم نگاری
soleprint انگشت نگاری از پا
chromatography رنگ نگاری
demography جمعیت نگاری
cerography موم نگاری
cardiography قلب نگاری
arteriography نبض نگاری
chronology وقایع نگاری
chronology رخداد نگاری
topography برجسته نگاری
topography مکان نگاری
journalism روزنامه نگاری
pornography هرزه نگاری
ethnography قوم نگاری
cranioscopy جمجمه نگاری
crystallography بلور نگاری
eco mapping بوم نگاری
oceanography اقیانوس نگاری
cartography نقشه نگاری
demography امار نگاری
dermatographia پوست نگاری
data recording داده نگاری
dactyloscopy انگشت نگاری
demography مردم نگاری
dactylagraphy انگشت نگاری
logging واقعه نگاری
surveys اب نگاری دریایی
surveyed اب نگاری دریایی
survey اب نگاری دریایی
portraiture پیکر نگاری تعریف
newspaper روزنامه نگاری کردن
newspapers روزنامه نگاری کردن
uranographic وابسته به اسمان نگاری
uranographical وابسته به اسمان نگاری
To take fingerprints. انگشت نگاری کردن
notepaper کاغذ نامه نگاری
seismic method روش زلزله نگاری
mental topography مکان نگاری ذهن
ideographs حروف اندیشه نگاری
diary method روش خاطره نگاری
computed tomography scanning مغز نگاری کامپیوتری
hydrographic datum سطح مبنای اب نگاری
hydrographic chart نقشه اب نگاری دریایی
chromatographic وابسته برنگ نگاری
anecdotal method روش واقعه نگاری
electrocardiography قلب نگاری برقی
planography نقشه نگاری طراحی
topography مکان نگاری مساحی
telegraphic از راه دور نگاری
electroencephalography برق نگاری مغز
emg برق نگاری ماهیچه
finger print department اداره انگشت نگاری
electromyography برق نگاری ماهیچه
to correspond with رابطه [نامه نگاری] داشتن با
automatic فرم های نامه نگاری
automatics فرم های نامه نگاری
lexicography فرهنگ نویسی واژه نگاری
nautical chart نقشه دریایی اب نگاری شده
uranography عالم شناسی اسمان نگاری
topographic وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
pastellist پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
journalese بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
moulage انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
stereography طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
electroencephalogram منحنی هایی که توسط دستگاه ثبت امواج مغز ثبت شده است موج نگاری مغز
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com