English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (8 milliseconds)
English Persian
return برگشتن
returned برگشتن
returning برگشتن
returns برگشتن
sheer برگشتن
reverse برگشتن
reversed برگشتن
reverses برگشتن
reversing برگشتن
regurgitate برگشتن
regurgitated برگشتن
regurgitates برگشتن
regurgitating برگشتن
revert برگشتن
reverted برگشتن
reverting برگشتن
reverts برگشتن
deviate برگشتن
deviated برگشتن
deviates برگشتن
deviating برگشتن
backslide برگشتن
chare برگشتن
come back برگشتن
go back برگشتن
hark back برگشتن
lapse vi برگشتن
recrudesce برگشتن
regorge برگشتن
reoccurrence برگشتن
reoccurring برگشتن
repullulate برگشتن
resile برگشتن
retroflex برگشتن
to come back برگشتن
to go back برگشتن
to put back برگشتن
to turn turtle برگشتن
double back <idiom> برگشتن
get back <idiom> برگشتن
roll around <idiom> برگشتن
to head back برگشتن [از جایی که دراصل آمده اند]
to turn back برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn around برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to bounce [cheque/check] برگشتن [چکی]
Other Matches
abjeure برگشتن از
on the way back در برگشتن
capsize برگشتن قایق
capsized برگشتن قایق
capsizes برگشتن قایق
capsizing برگشتن قایق
apostatize از دین برگشتن
swindles ورق برگشتن
swindled ورق برگشتن
swindle ورق برگشتن
head off <idiom> به عقب برگشتن
untread برگشتن بازگشتن
to fall away برگشتن مرتدشدن
rebound پس زدن برگشتن
till his return تا موقع برگشتن او
rebounded پس زدن برگشتن
rebounding پس زدن برگشتن
introspect بخود برگشتن
remigrate از مهاجرت برگشتن
go back on <idiom> به عقب برگشتن
rebounds پس زدن برگشتن
resile به عقب برگشتن
recoiling بحال نخستین برگشتن
recoils بحال خود برگشتن
perseverate اصراردر برگشتن کردن
recoils بحال نخستین برگشتن
to return to the fold [family] به خانواده خود برگشتن
come back <idiom> به فکر شخص برگشتن
come back <idiom> برگشتن به جایی که حالاهستی
to throw back به تبار خود برگشتن
recoiling بحال خود برگشتن
recoiled بحال نخستین برگشتن
home شهر بخانه برگشتن
chars جسم زغال برگشتن
recoiled بحال خود برگشتن
retracted عقب کشیدن برگشتن
charring جسم زغال برگشتن
repatriation برگشتن یا برگرداندن به میهن
toppling برگشتن واژگون کردن
topples برگشتن واژگون کردن
toppled برگشتن واژگون کردن
retracts عقب کشیدن برگشتن
repatriations برگشتن یا برگرداندن به میهن
retracting عقب کشیدن برگشتن
char جسم زغال برگشتن
retract عقب کشیدن برگشتن
recoil بحال خود برگشتن
topple برگشتن واژگون کردن
recoil بحال نخستین برگشتن
repatriating بمیهن خود برگشتن
repatriates بمیهن خود برگشتن
repatriated بمیهن خود برگشتن
repatriate بمیهن خود برگشتن
homes شهر بخانه برگشتن
remounted برگشتن دوباره سوار کردن
remounting برگشتن دوباره سوار کردن
remounts برگشتن دوباره سوار کردن
remount برگشتن دوباره سوار کردن
relapsing مرتد بحال نخستین برگشتن
recoveries برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
relapsed مرتد بحال نخستین برگشتن
bear up برگشتن قایق بسمت باد
relapses مرتد بحال نخستین برگشتن
relapse مرتد بحال نخستین برگشتن
recovery برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
overturn معلق شدن برگشتن وسیله
overturns معلق شدن برگشتن وسیله
counter recoil برگشتن لوله پس از عقب نشینی
overturned معلق شدن برگشتن وسیله
put about تغییر جهت دادن برگشتن
backcross چند پشت بعقب برگشتن
get back at <idiom> صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
inside out <idiom> داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
bear off برگشتن قایق بسمت مخالف باد
procedure turn دور زدن برای برگشتن در مسیر
to turn round برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
blench جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenching جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
undo برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
to hark back برگشتن) درگفتگوی ازتوله شکاری که اندکی برمیگرددتاردشکار رادوب
undoes برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
rebounding دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
recycling برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
draws ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
draw ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
recycle برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycles برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
cradles نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradle نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradled نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
timed آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
times آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
perseverate خود به خود برگشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com