Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
olivary body
بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
Other Matches
bulb
هر نوع برامدگی یاتورم شبیه پیاز
bulbs
هر نوع برامدگی یاتورم شبیه پیاز
bulbs
بصل النخاع
bulb
بصل النخاع
medulla oblongata
بصل النخاع
myelencephalon
بصل النخاع قسمت عقب مغز
papillary
مانند برامدگی دارای برامدگی
metencephalon
قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
frontal
قدامی
anterior
قدامی
frontal lobe
لب قدامی مغز
ventral root
ریشه قدامی
premedian
واقع در نیمه قدامی
frontal lobe
قسمت قدامی دونیمکره مخ
anterior commissure
بافت رابط قدامی
premedial
واقع در نیمه قدامی
endbrain
جلوترین قسمت قدامی مغز
prothorax
قسمت قدامی سینه حشره
acron
قسمت قدامی حیوانات بنددار
acrosome
برجستگی قدامی سلول جنسی نر
forequarter
ربع قدامی خارجی بدن یالاشه حیوانات
gibbosity
بر امدگی
outthrust
پیش امدگی
gibbosity
پیش امدگی
cornice
پیش امدگی
protrusions
پیش امدگی
nid
بر امدگی نوک
congregation
گرد امدگی
osteophyte
بر امدگی استخوانی
congregations
گرد امدگی
jutted
پیش امدگی
jut
پیش امدگی
protrusion
پیش امدگی
protrusility
جلو امدگی
corbel
پیش امدگی
juts
پیش امدگی
cornices
پیش امدگی
adams apple
بر امدگی گلو
congestion
فراهم امدگی
projection
پیش امدگی
aggregation
گرد امدگی
projections
پیش امدگی
salience
جلو امدگی برتری
bay windows
پیش امدگی ساختمان
bay window
پیش امدگی ساختمان
to run out
پیش امدگی داشتن
saliency
جلو امدگی برتری
pouts
جلو امدگی لبها
prognathism
پیش امدگی ارواره
pouting
جلو امدگی لبها
stick out
پیش امدگی داشتن
to butt out
پیش امدگی پیداکردن
pouted
جلو امدگی لبها
humpy
دارای بر امدگی اخمو
corbelling
پیش امدگی ساختمانی
corbeling
پیش امدگی ساختمانی
biserrate
دارای دو دندانه یا بر امدگی
pout
جلو امدگی لبها
jogged
جلو امدگی یاعقب رفتگی
jetty
طره پیش امدگی ساختمان
eaves
پیش امدگی لبه بام
jogs
جلو امدگی یاعقب رفتگی
jogging
جلو امدگی یاعقب رفتگی
proptosis
جلو امدگی تخم چشم
jetties
طره پیش امدگی ساختمان
jog
جلو امدگی یاعقب رفتگی
eaves
هر چیزی که کمی پیش امدگی دارد
boll
پیاز
bulbs
پیاز
onions
پیاز
bulb
پیاز
common onion
پیاز
bulb onion
پیاز
hair follicle
پیاز مو
onion
پیاز
garden onion
پیاز
naked boys
پیاز حضرتی
onionskin
پوست پیاز
chive
پیاز کوهی
bulbiferous
پیاز دهنده
lyonnaise
پیاز دار
bulbiferous
پیاز اور
olfactory bulb
پیاز بویایی
naked lady
پیاز حضرتی
meadow saffron
پیاز حضرتی
onion skin
پوست پیاز
bear's garlic
پیاز خرسی
ramsons
پیاز خرسی
buckrams
پیاز خرسی
bear leek
پیاز خرسی
wild garlic
پیاز خرسی
wood garlic
پیاز خرسی
scilla
پیاز عنصل
sea onion
پیاز عنصل
squill
پیاز عنصل
broad-leaved garlic
پیاز خرسی
alliaceous
بشکل سیر یا پیاز
sego
پیاز خوراکی زنبق
soubise
سوس پیاز دار
french onion soup
سوپ پیاز فرانسوی
medulla oblongata
پیاز مغز تیره
It smell of opinion.
بوی پیاز می دهد
tappet
جلو امدگی یا اهرمی که بوسیله چیز دیگری بحرکت اید
Onions stimulate the appetite.
پیاز اشتها راتحریک می کند
bulb
لامپ چراغ برق پیاز گل
corm
ساقه پیاز مانند گیاه
From A to Z. In every deatail.
از سیر تا پیاز (جامع وکامل )
bulbs
لامپ چراغ برق پیاز گل
shallots
پیاز کوچک لوله نازک
shallot
پیاز کوچک لوله نازک
Onions whet ones appetite
پیاز اشتهای آدم راتیز می کند
salmagundi
سالاد پیاز داغ وتخم مرغ وماهی
chives
پیاز کوهی schoenoprasum Allium از خانوادهی سوسن
matelote
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
tuberosity
برامدگی
knurl
برامدگی
knop
برامدگی
extuberance
برامدگی
convexity
برامدگی
knosp
برامدگی
ridge
برامدگی
knurr
برامدگی
turgescence
برامدگی
granulation
برامدگی
entasis
برامدگی
neuroma
برامدگی پی
nub or nubble
برامدگی
ganglion
برامدگی
whaleback
برامدگی
cusp
برامدگی
gibbous
برامدگی
nurl
برامدگی
knur
برامدگی
burrs
برامدگی
mounds
برامدگی
dome
برامدگی
mound
برامدگی
domes
برامدگی
bulging
برامدگی
bulges
برامدگی
bulged
برامدگی
bulge
برامدگی
bumpy
پر از برامدگی
bumpiest
پر از برامدگی
heave
برامدگی
ridges
برامدگی
burring
برامدگی
burred
برامدگی
overhangs
برامدگی
overhang
برامدگی
burr
برامدگی
heaved
برامدگی
bumpier
پر از برامدگی
antinode
برامدگی
bluging
برامدگی
nib
برامدگی
ledge
برامدگی
ledges
برامدگی
knob
برامدگی
nub
برامدگی
knobs
برامدگی
bump
برامدگی
nibs
برامدگی
nodules
برامدگی عقده
papilla
برامدگی کوچک
nodules
برامدگی کوچک
nodule
برامدگی عقده
bridge
برامدگی بینی
promontory
پرتگاه برامدگی
phantom tumour
برامدگی موقتی
phyma
برامدگی پوست
splint
برامدگی کوچک
nodule
برامدگی کوچک
papillose
دارای برامدگی
node
دشواری برامدگی
promontories
پرتگاه برامدگی
protuberancy
برامدگی قلنبگی
protruding
برامدگی داشتن
tumidity
برامدگی
[تورم]
turgor
برامدگی
[تورم]
nodes
دشواری برامدگی
bridges
برامدگی بینی
bridged
برامدگی بینی
bulge
برامدگی
[تورم]
lump
برامدگی
[تورم]
protuberance
برامدگی
[تورم]
swelling
برامدگی
[تورم]
knobby
دارای برامدگی
circular projection
برامدگی گرد
protrudes
برامدگی داشتن
protruded
برامدگی داشتن
protrude
برامدگی داشتن
thenar
برامدگی کف دست
tubercle
برامدگی گرد
tumor
تومور برامدگی
humps
برامدگی گرد
villus
برامدگی مویی
humping
برامدگی گرد
hump
برامدگی گرد
tumescence
برامدگی
[تورم]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com