Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
long boat
بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
Other Matches
longboat
بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی
commercial attache
وابسته بازرگانی
maritime
وابسته به بازرگانی دریایی
low-tech
وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
midship
میان کشتی یا کرجی وسطکشتی یا کرجی
trans ship
بکشتی یانقلیه دیگرانتقال دادن
trasship
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
maximus
بزرگترین
supreme
بزرگترین
eldest
بزرگترین
best
بزرگترین
line of most gradient
خط بزرگترین شیب
one's biggest worry
[problem number one]
بزرگترین نگرانی
lion's share
بزرگترین سهم
He is my eldest son.
او بزرگترین پسر من هست.
fall line
بزرگترین خط شیب کوه
maximum
منتهی درجه بزرگترین
maximum
بزرگترین وبالاترین رقم
lion share
بزرگترین یا بهترین بخش
highest
رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high
رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
eagle owl
شاه جغد:بزرگترین جغداروپایی
princessroyal
بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
infimum
بزرگترین کران بالا
[ریاضی]
greatest common measure
بزرگترین بخش یاب مشترک
gorilla
بزرگترین میمون شبیه انسان
gorillas
بزرگترین میمون شبیه انسان
great circle
بزرگترین دایره محیط یک کره
highs
رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
london in size
پس از لندن نیویورک بزرگترین شهراست
lloyd's
بزرگترین شرکت بیمه انگیسی
greatest lower bound
[glb, GLB]
بزرگترین کران بالا
[ریاضی]
petticoat
قسمت خارج از بزرگترین دایره هدف
He is the greatest scientist on earth.
بزرگترین دانشمند روی زمین است
petticoats
قسمت خارج از بزرگترین دایره هدف
America Online
بزرگترین تامین کننده سرویس اینترنت در جهان
msb
بیت در کلمه که بزرگترین مقدار یا وزن را نشان می ده .
maximum
بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum
بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum
بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
accross the slope system
شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
keyth rope system
شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
most significant bit
بیتی در کلمه که نشان دهنده بزرگترین مقدار یا وزن است .
small craft
کرجی ها
towing boat
کرجی
crabber
کرجی
barque
کرجی
hoy
کرجی
barges
کرجی
barged
کرجی
barquentine
کرجی
barge
کرجی
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
falt
کرجی ته پهن
bargee
کرجی بان
pugs
کرجی بان
bargeman
کرجی بان
oarsmanship
کرجی رانی
davit
کرجی بلندکن
landing craft
کرجی ساحلی
ferryman
کرجی بان
life boat
کرجی نجات
pug
کرجی بان
long boat
کرجی بزرگ
dragboat
کرجی لاروب
drag boat
کرجی لاروب
row boat
کرجی پارویی
dingey
کرجی پارویی
flyboat
کرجی تندرو
gondoliers
کرجی بان
boatman
کرجی بان
trawler
کرجی ماهیگیری
trawlers
کرجی ماهیگیری
cutter
نوعی کرجی
cock boat
کرجی کوچک
steam boat
کرجی بخار
rower
کرجی ران
rowers
کرجی ران
pair oar
کرجی دو پارویی
penteconter
کرجی 05پارویی
cutters
نوعی کرجی
pleasure boat
کرجی تفرجی
sloop of war
کرجی جنگی
gondolier
کرجی بان
praam
کرجی ته پهن
cockboat
کرجی کوچک
singlisticker
کرجی شراعی
shallop
کرجی پارویی
cockle shell
کرجی کوچک
caique
کرجی که دربوسفوربکارمیرود
first fit
تابع یا الگوریتمی که اولین و بزرگترین بخش از حافظه خالی را انتخاب میکند تا یک صفحه
addressing
بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
fosher boat
کرجی ماهی گیری
fishing boat
کرجی ماهی گیری
gondoliers
راننده کرجی ونیزی
skiff
کرجی پارویی کوچک
keelboatman
کرجی بان رودخانه
gondolier
راننده کرجی ونیزی
praam
کرجی یا پارویی اسکاندیناوی
hackney boat
کرجی یاکشتی کرایهای
flag boat
کرجی نشان دار
flag boat
کرجی پرچم دار
barcarole
سرود کرجی بان
barcarolle
سرود کرجی بان
motor launch
قایق موتوری کرجی
sloop
کرجی یک دگلی قدیمی
regattas
مسابقه کرجی رانی
tugboat
کرجی یا کشتی یدک کش
regatta
مسابقه کرجی رانی
dory
کرجی ته پهن ماهیگیری
bumboat
کرجی سورسات فروش
IBM
بزرگترین شرکت کامپیوتری در جهان که اولین سیستم بر پایه PC را روی پردازنده PC ایجاد کرد
fisher
جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
packet boat
کرجی پستی کشتی مسافربر
dumb barge
کرجی بی بادبان یابی موتور
row a race
مسابقه کرجی رانی دادن
boat
کرجی هرچیزی شبیه قایق
pitpan
یکجور کرجی دراز و ته پهن
inboard engined boat
کرجی که موتورش در میان انست
fly boat
کرجی تندروکه درترعه هابکارمیرود
fishermen
صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
boats
کرجی هرچیزی شبیه قایق
galliot
کرجی باری یا ماهی گیری
puntist
راننده کرجی نام دارد
fisherman
صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
lord chancellor
بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
association for computing machinery
بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
carvel
کشتی کوچک سریع السیر کرجی
yachts
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
gig
نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
yacht
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
gigs
نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
pontoons
کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
pontoon
کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
galiot
کرجی باری یاماهی گیری هلندی
speedboats
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
speedboat
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
to pull any one across a river
کسی را با کرجی پارویی ازرودخانه گذراندن
to row a race
در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
pontoar
نوعی کرجی برای پل بندی کلک
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
an outboard engine boat
کرجی ای که موتور ان دربیرون ان واقع شده است
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
paddle boats
کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
nuggar
بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
paddle boat
کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
he stroked
درعقب کرجی نشسته پارومیزدبدان سام که پاروزنان دیگر .....میزدند
microprocessor
بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
microprocessors
بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
mercantile agent
بازرگانی
mercantile
بازرگانی
commercial
بازرگانی
merchantry
بازرگانی
trading
بازرگانی
trade
بازرگانی
traded
بازرگانی
commercial
<adj.>
بازرگانی
commerce
بازرگانی
emporetic
بازرگانی
relating to business
<adj.>
بازرگانی
business
<adj.>
بازرگانی
for-profit
<adj.>
بازرگانی
corporate
[commercial]
<adj.>
بازرگانی
commercial representative
نمایندگی بازرگانی
balance of trade
تراز بازرگانی
bilateral trade
بازرگانی دو طرفه
bill exchange
برات بازرگانی
commercial tax
مالیات بازرگانی
commercially
از راه بازرگانی
board of trade
وزارت بازرگانی
board of trade
هیئت بازرگانی
trade deficit
کسری بازرگانی
trade mark
علامت بازرگانی
commercial revolution
انقلاب بازرگانی
trade fair
نمایشگاه بازرگانی
commercial policy
سیاست بازرگانی
business activity
فعالیت بازرگانی
union
<adj.>
اتحادیه بازرگانی
chamber of trade
اتاق بازرگانی
sea borne commerce
بازرگانی دردریا
chamber of commerce
اطاق بازرگانی
quasi commercial
شبه بازرگانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com