English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (34 milliseconds)
English Persian
verbalised بصورت شفاهی بیان کردن
verbalises بصورت شفاهی بیان کردن
verbalising بصورت شفاهی بیان کردن
verbalize بصورت شفاهی بیان کردن
verbalized بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizes بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizing بصورت شفاهی بیان کردن
Other Matches
synopsize بصورت مجمل بیان کردن
languages بصورت لسانی بیان کردن
language بصورت لسانی بیان کردن
verbalization بیان شفاهی
typographies فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
typography فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
to speak [things indicating something] بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
interprets ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interpreting ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interpreted ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interpret ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to interpret [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
warns بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
predicates اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
picker دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
totalitarianize تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
statement بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statements بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
tell بیان کردن
set forth بیان کردن
telling-off بیان کردن
to set forth بیان کردن
set out بیان کردن
frame بیان کردن
say بیان کردن
says بیان کردن
imparted بیان کردن
impart بیان کردن
utter بیان کردن
voice بیان کردن
imparting بیان کردن
imparts بیان کردن
tells بیان کردن
expressed بیان کردن اداکردن
express بیان کردن اداکردن
word بالغات بیان کردن
quantify چندی بیان کردن
restated مجددا بیان کردن
sound off ازادانه بیان کردن
quantifies چندی بیان کردن
quantified چندی بیان کردن
detailing یات را بیان کردن
sound off <idiom> عقاید را بیان کردن
quantifying چندی بیان کردن
riddle تفسیریا بیان کردن
riddles تفسیریا بیان کردن
bubble بیان کردن حباب
run on بتفصیل بیان کردن
detail یات را بیان کردن
expresses بیان کردن اداکردن
restating مجددا بیان کردن
restates مجددا بیان کردن
expressing بیان کردن اداکردن
worded بالغات بیان کردن
bubbles بیان کردن حباب
come out with <idiom> بیان کردن ،گفتن
restate مجددا بیان کردن
bubbling بیان کردن حباب
bubbled بیان کردن حباب
pronounces رسما بیان کردن ادا کردن
pronounce رسما بیان کردن ادا کردن
rephrased به طرز دیگری بیان کردن
giving نسبت دادن به بیان کردن
represents بیان کردن نشان دادن
enouce بیان کردن بصراحت گفتن
represent بیان کردن نشان دادن
represented بیان کردن نشان دادن
reword باواژههای دیگری بیان کردن
to set out بیان کردن شرح دادن
give نسبت دادن به بیان کردن
gives نسبت دادن به بیان کردن
rephrase به طرز دیگری بیان کردن
rephrases به طرز دیگری بیان کردن
rephrasing به طرز دیگری بیان کردن
labialize بصورت لبی ادا کردن
troupe بصورت دسته حرکت کردن
bulk بصورت توده جمع کردن
troupes بصورت دسته حرکت کردن
formate بصورت صف یاستونی پرواز کردن
verbal شفاهی
orals شفاهی
vivas voce شفاهی
nuncupatory شفاهی
parol شفاهی
nuncupative شفاهی
by word of mouth شفاهی
oral شفاهی
viva voce شفاهی
paraphrasing نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
sneer پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneers پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneering پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
paraphrases نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrased نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
sneered پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
triangulate سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
sheave دسته کردن بصورت بافه دراوردن
update بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
inscroll ثبت کردن بصورت طومار در اوردن
commercialization تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
updated بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
plasticize بصورت پلاستیک در اوردن نرم کردن
updates بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
voice شفاهی صوتی
viva voting گزارش شفاهی
vivas voce امتحان شفاهی
interlocutory decree حکم شفاهی
viva report گزارش شفاهی
vocabular زبانی شفاهی
voices شفاهی صوتی
parol evidence شهادت شفاهی
unwritten بطور شفاهی
oral evidence دلیل شفاهی
unwritten غیرکتبی شفاهی
interpreter مترجم شفاهی
verbal agreement موافقت شفاهی
interpreters مترجم شفاهی
parol promise قرارداد شفاهی
gentlemen's agreement قرارداد شفاهی
oral evidence شهادت شفاهی
oral test ازمون شفاهی
viva voting رای شفاهی
parol arrest توقیف شفاهی
nonverbal غیر شفاهی
voicing شفاهی صوتی
parol arrest جلب شفاهی
simple contract قرارداد شفاهی
nuncupative will وصیت شفاهی
to speak volumes [for] کاملأ واضح بیان کردن [اصطلاح مجازی]
To speake in great detail. مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
individualising منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizing منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
repristinate بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
individualizes منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualised منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
catechesis تعالیم مذهبی شفاهی
word of mouth صدای کلمه شفاهی
oral information اطلاعات گفتاری [شفاهی]
replied جواب شفاهی دفاعیه
replies جواب شفاهی دفاعیه
reply جواب شفاهی دفاعیه
replying جواب شفاهی دفاعیه
viva voce شفاها امتحان شفاهی
rehashes بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
gross کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
objectify بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
grossed کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
meter اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meters اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
rehash بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashed بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
metres اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
grossing کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
interpreting ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreted ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpret ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interprets ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
saddle bag خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
cabbalah حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
cabala حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
simple content debt دین ناشی از قرارداد شفاهی
cabbala حدیث یا روایت شفاهی وزبانی
literalize بصورت تحت اللفظی دراوردن لفظ بلفظ معنی کردن
variable stroke پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
oral trade test ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
peach design نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
caveatemptor اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
vitrify بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
macro کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
raster graphics روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
barristers وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barrister وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
lofts ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
loft ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
slanders درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com