Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (21 milliseconds)
English
Persian
lure
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
lured
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
lures
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
luring
بطمع طعمه یاسودی گرفتار کردن
Other Matches
squidding
استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
allure
بطمع انداختن
wile
بطمع انداختن فریفتن
enswathe
گرفتار کردن
mousetrap
گرفتار کردن
thirl
گرفتار کردن
to lay hold on
گرفتار کردن
enwrap
گرفتار کردن
tangles
گرفتار کردن
incumber
گرفتار کردن
entangle
گرفتار کردن
snard
گرفتار کردن
involving
گرفتار کردن
tangle
گرفتار کردن
involve
گرفتار کردن
mousetraps
گرفتار کردن
overtakes
گرفتار کردن
involves
گرفتار کردن
overtaken
گرفتار کردن
overtake
گرفتار کردن
to let in for
گرفتار یا دچار کردن
inviscate
در چسب گرفتار کردن
entoil
گرفتار مخمصه کردن
victimizes
طعمه کردن
victimized
طعمه کردن
victimize
طعمه کردن
victimising
طعمه کردن
victimises
طعمه کردن
victimizing
طعمه کردن
victimised
طعمه کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
embrangle
گیر انداختن گرفتار کردن
immesh
در دام نهادن گرفتار کردن
benighted
گرفتار تاریکی شدن درکوهستان گرفتار در تاریکی
to implicate somebody in something
کسی را با چیزی
[منفی]
گرفتار کردن
to involve somebody in something
[negative]
کسی را با چیزی
[منفی]
گرفتار کردن
prey
دستخوش ساختن طعمه کردن
bind
گرفتار واسیر کردن مقید کردن
binds
گرفتار واسیر کردن مقید کردن
turtle knot
گره وصل کردن طعمه ماهیگیری به راهنما
implicating
گرفتار کردن مشمول کردن
implicated
گرفتار کردن مشمول کردن
to run in
گرفتار کردن انتخاب کردن
implicate
گرفتار کردن مشمول کردن
implicates
گرفتار کردن مشمول کردن
snap swivel
حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
to get caught up in something
در چیزی گیر کردن
[افتادن]
[گرفتار شدن]
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح مجازی]
hallucinate
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinates
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinated
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinating
گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
entangled
گرفتار
ill at ease
گرفتار
captive
گرفتار
in for
گرفتار
woebegone
گرفتار غم
captives
گرفتار
afoul
گرفتار
fogbound
گرفتار مه
preoccupied
گرفتار
pensive
پکر گرفتار غم
embarrassed with debts
گرفتار قرض
enamored
گرفتار عشق
involved
مبهم گرفتار
hard pressed
سخت گرفتار
windbound
گرفتار باد
snarly
گرفتار دام
to be in love
گرفتار بودن
overladen
سخت گرفتار
stormbound
گرفتار توفان
hard-pressed
سخت گرفتار
run into
گرفتار شدن
terminal tackle
طعمه
baiting
طعمه
victim
طعمه
setting up
طعمه ها
sets
طعمه ها
set
طعمه ها
victims
طعمه
prey
طعمه
i am awkwardly situated
بد جوری گرفتار شده ام
to flounder
گیر و گرفتار شدن
i am in a sorry hopeless etc
بدجوری گرفتار شده ام
embroiled in war
دچار یا گرفتار جنگ
snowed under
گرفتار درگیرکار پرمشغله
conscience-stricken
گرفتار عذاب وجدان
go through changes
<idiom>
گرفتار تغییرات شدن
chumming
طعمه ریزی
baiter
طعمه دهنده
put upon
طعمه قراردادن
bait
طعمه ماهیگیری
put-upon
طعمه قراردادن
chums
طعمه ماهیگیری
prey
طعمه قربانی
predacity
طعمه جویی
baits
طعمه دادن
ravin
طعمه شکاری
lures
طعمه ماهی
baited
طعمه ماهیگیری
hanks
طعمه شکار
bait
طعمه دادن
lure
طعمه ماهی
baited
طعمه دادن
luring
طعمه ماهی
lured
طعمه ماهی
baits
طعمه ماهیگیری
chum
طعمه ماهیگیری
hank
طعمه شکار
I have all kinds of problems.
هزار جور گرفتار ؟ دارم
up the pole
گرفتار در تنگنا واقع شده
I have entangled myself with the banks .
خودم را گرفتار بانک ها کردم
he was in a sorry pickel
بد جوری گرفتار شده بود
To be trapped.
دربند افتادن ( گرفتار شدن )
hit
طعمه دزدی ماهی
takes
طعمه خوردن ماهی
bait casting
پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
popper
طعمه شناور ماهیگیری
poppers
طعمه شناور ماهیگیری
fly fishing
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
take
طعمه خوردن ماهی
popping plug
طعمه ماهیگیری شناور
hits
طعمه دزدی ماهی
nymphs
طعمه مصنوعی ماهیگیری
ravens
شکار طعمه شکاری
wet fly
طعمه ماهیگیری زیرابی
nymph
طعمه مصنوعی ماهیگیری
fly-fishing
ماهیگیری با طعمه مصنوعی
hitting
طعمه دزدی ماهی
raven
شکار طعمه شکاری
gill net
گیر کرده ماهی را گرفتار میسازد
spinner
نوعی طعمه ماهیگیری چرخان
fish
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
jigging
بالا و پایین بردن طعمه در اب
fly
طعمه مصنوعی بشکل حشره
fished
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
dropper fly
طعمه اضافی وصل به نخ ماهیگیری
fishes
بکاربردن طعمه ماهیگیری مخصوص
bait fish
ماهی کوچک بعنوان طعمه
bottom rig
وسیله حفظ طعمه ماهیگیری در اب
steamers
طعمه تر مصنوعی به شکل ماهی کپور
kill devil
طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
hackle
پر دراز و باریک وصل به طعمه ماهیگیری
jig
نوعی طعمه ماهیگیری مرکب از قلاب و پر
jigs
نوعی طعمه ماهیگیری مرکب از قلاب و پر
tailfly
طعمه گره خورده به انتهای نخ ماهیگیری
steamer
طعمه تر مصنوعی به شکل ماهی کپور
Blessings are not valued till they are gone.
<proverb>
قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید.
bug taper
ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
terminal rig
طعمه راهنما و وزنه وصل به انتهای نخ ماهیگیری
fly dope
ماده اغشته به طعمه ماهیگیری برای شناورشدن
fly tying
گره زدن طعمه مصنوعی به قلاب ماهیگیری
bucktail
نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
lures
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
bugs
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bait
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
luring
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
baited
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baits
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bugging
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bug
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
lured
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
lure
طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
fly casting
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
dapping
نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
spoon
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
plugging
اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
plug
اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
plugs
اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
spooned
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
practice plug
وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
go to sleep
اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
to run into a bad practice
گرفتار کار زشتی شدن بخوی بدی دچار شدن
dropper
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
droppers
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com