English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
still hunt بطور قاچاقی ماهیگیری کردن
Other Matches
moonlight بطور قاچاقی کارکردن
moonlighted بطور قاچاقی کارکردن
moonlighting بطور قاچاقی کارکردن
moonlights بطور قاچاقی کارکردن
moonlighter کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
still hunt ماهیگیری بطور قاچاق وغیرمجاز
to smuggle out قاچاقی صادر کردن یافرستادن
to smuggle in قاچاقی اوردن یاوارد کردن
stow away مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
wildcat قاچاقی
under the counter قاچاقی
wildcats قاچاقی
bootleg <adj.> قاچاقی
mountaion dew عرق قاچاقی
adulterine قاچاقی تقلبی
pot(heen ویسکی قاچاقی ایرلندی
hooch مشروب قاچاقی وپست
illicit قاچاقی نامشروع غیر مجاز
bootleg معامله قاچاقی انجام دادن
clicked گیر کردن قرقره ماهیگیری
snell وصل کردن نخ به قلاب ماهیگیری
click گیر کردن قرقره ماهیگیری
clicks گیر کردن قرقره ماهیگیری
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) . اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
turtle knot گره وصل کردن طعمه ماهیگیری به راهنما
snap swivel حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
out lawry طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
asseverate بطور جدی افهار کردن تصریح کردن
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
summarized بطور مختصربیان کردن
summarizing بطور مختصربیان کردن
summarizes بطور مختصربیان کردن
summarised بطور مختصربیان کردن
summarising بطور مختصربیان کردن
summarises بطور مختصربیان کردن
summarize بطور مختصربیان کردن
prettiest بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettify بطور دلپذیر قشنگ کردن
to sharply rebuff somebody بطور خشن کسی را رد کردن
neutralize بطور شیمیایی خنثی کردن
prettier بطور دلپذیر قشنگ کردن
neutralises بطور شیمیایی خنثی کردن
ripple بطور موجی حرکت کردن
rippled بطور موجی حرکت کردن
pretty بطور دلپذیر قشنگ کردن
spiritualize بطور معنوی تفسیر کردن
rippling بطور موجی حرکت کردن
to speak fluently بطور روان صحبت کردن
ripples بطور موجی حرکت کردن
neutralised بطور شیمیایی خنثی کردن
neutralising بطور شیمیایی خنثی کردن
maladminister بطور سوء اداره کردن
neutralizes بطور شیمیایی خنثی کردن
neutralizing بطور شیمیایی خنثی کردن
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially بطور جنگی بطور نظامی
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
incisively بطور نافذ بطور زننده
improperly بطور غلط بطور نامناسب
affirms بطور قطع گفتن تصدیق کردن
souse بطور کامل پوشاندن حمله کردن
affirming بطور قطع گفتن تصدیق کردن
titillated بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillate بطور لذت بخشی تحریک کردن
affirmed بطور قطع گفتن تصدیق کردن
wholesale بطور یکجا عمده فروشی کردن
to frown at somebody disapprovingly به کسی بطور ناخشنود اخم کردن
ham بطور اغراق امیزی عمل کردن
to spotlessly perform something اجرا کردن چیزی بطور بی ایراد
titillates بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillating بطور لذت بخشی تحریک کردن
to put to the issue بطور متنازع فیه مطرح کردن
angles ماهیگیری
fishing ماهیگیری حق ماهیگیری
handline ماهیگیری با نخ
angling ماهیگیری
piscary حق ماهیگیری
fishing ماهیگیری
angle ماهیگیری
misfile بطور غلط یا درمحل غیرمناسب بایگانی کردن
to frequent a place بجایی بطور مکرر رفت و آمد کردن
to work flawlessly بطور بی عیب و نقص کار کردن [دستگاهی]
preachify بطور کسالت اوروعظ یا بحث اخلاقی کردن
maunder بطور خواب الود وسرگردان حرکت کردن
angles قلاب ماهیگیری
fishable قابل ماهیگیری
monofilament نخ نایلونی ماهیگیری
chums طعمه ماهیگیری
fishing tackle ابزار ماهیگیری
jug fishing ماهیگیری با بطری
fish hook قلاب ماهیگیری
fisherman's bend گره ماهیگیری
fishhook قلاب ماهیگیری
snell بندقلاب ماهیگیری
fishing gear اسباب ماهیگیری
fishline ریسمان ماهیگیری
angle قلاب ماهیگیری
sport fish ماهیگیری تفریحی
fishery محل ماهیگیری
reeled قرقره ماهیگیری
trawler کرجی ماهیگیری
trawlers کرجی ماهیگیری
reel قرقره ماهیگیری
fishery شیلات ماهیگیری
piscary محل ماهیگیری
surf fishing ماهیگیری در موج
piscatorial وابسته به ماهیگیری
casting rod چوب ماهیگیری
reels قرقره ماهیگیری
chum طعمه ماهیگیری
fisheries شیلات ماهیگیری
angling ورزش ماهیگیری
fisheries محل ماهیگیری
fishing rods چوب ماهیگیری
bait طعمه ماهیگیری
baited طعمه ماهیگیری
fishing rod چوب ماهیگیری
baits طعمه ماهیگیری
piscatory وابسته به ماهیگیری
reeling قرقره ماهیگیری
foulest نخ ماهیگیری اشفته
fouled نخ ماهیگیری اشفته
fouls نخ ماهیگیری اشفته
forward cast پرتاب نخ ماهیگیری
fishing ورزش ماهیگیری
ice fishing ماهیگیری از سوراخهای یخ
foul نخ ماهیگیری اشفته
fouler نخ ماهیگیری اشفته
mutualize بطور مشترک امری را انجام دادن همزیستی کردن
aspirate حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirating حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirates حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
spearfish ماهیگیری با پرتاب نیزه
stock دسته چوب ماهیگیری
worming ماهیگیری بااستفاده از کرم
spearfishing ماهیگیری با پرتاب نیزه
barbs انحنای قلاب ماهیگیری
backlash پیچ خوردن نخ ماهیگیری
popping plug طعمه ماهیگیری شناور
spin casting reel قرقره چرخان ماهیگیری
jacklight نورافکن مخصوص ماهیگیری
colorado تیغه دوار ماهیگیری
handtwist retrieve طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
seasons فصل ازادشکار یا ماهیگیری
seasoned فصل ازادشکار یا ماهیگیری
spin ماهیگیری با وسایل چرخان
keep out تور ماهیگیری زیر اب
season فصل ازادشکار یا ماهیگیری
spinning reel قرقره چرخان ماهیگیری
fly-fishing ماهیگیری با طعمه مصنوعی
treble hook قلاب ماهیگیری سه طرفه
fly fishing ماهیگیری با طعمه مصنوعی
stocked دسته چوب ماهیگیری
barb انحنای قلاب ماهیگیری
june bug نوعی قرقره ماهیگیری
nymph طعمه مصنوعی ماهیگیری
fly reel قرقره ساده ماهیگیری
fly line ریسمان کلفت ماهیگیری
nymphs طعمه مصنوعی ماهیگیری
tackling وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackles وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
bail lock قفل قرقره ماهیگیری
tackled وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
bay reel قرقره کوچک ماهیگیری
bank line نخ ماهیگیری وصل به ساحل
tackle وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
dory کرجی ته پهن ماهیگیری
bait casting پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
indiana نوعی قرقره ماهیگیری
boat net تور ماهیگیری با قایق
float fishing ماهیگیری با قایق متحرک
double hook قلاب ماهیگیری دو طرفه
drift fishing ماهیگیری از قایق شناور
fishing chair صندلی در قایق ماهیگیری
bow fishing ماهیگیری با تیر و کمان
squid قلاب سنگین ماهیگیری
poppers طعمه شناور ماهیگیری
popper طعمه شناور ماهیگیری
spins ماهیگیری با وسایل چرخان
automatic reel قرقره خودکار ماهیگیری
line haul کشیدن نخ در شروع ماهیگیری
level wind وسیله پیچیدن نخ ماهیگیری
ledgering ماهیگیری بااستفاده از وزنه
squids قلاب سنگین ماهیگیری
butt دسته چوب ماهیگیری
sinkers وزنه سربی ماهیگیری
sinker وزنه سربی ماهیگیری
butts دسته چوب ماهیگیری
butted دسته چوب ماهیگیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com