English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
English Persian
It dawned on me. بعدش من متوجه شدم.
Other Matches
It dawned on me. بعدش من [آن موضوع را] فهمیدم.
regardful متوجه
advertent متوجه
heedful متوجه
tenty متوجه
on ones guard متوجه
overhanging متوجه
attentive متوجه
theocentric متوجه بخدا
presentient قبلا متوجه
tendentious متمایل متوجه
finical متوجه جزئیات
heliotropic متوجه پرتوافتاب
particular redemption متوجه فقره
Be carful . متوجه باش
directed متوجه ساختن
lends متوجه کردن
lend متوجه شدن
lend متوجه کردن
direct متوجه ساختن
wistful متوجه ارزومند
to waken متوجه کردن
directs متوجه ساختن
lends متوجه شدن
see through متوجه شدن
see-through متوجه شدن
point متوجه ساختن
Oh, I see! آه، الان متوجه شدم!
I see now . I got it now . I understand now. حالافهمیدم ( متوجه شدم )
to not be [any] the wiser <idiom> باز هم متوجه نشدن
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
to point to something به چیزی متوجه کردن
He is attentive to his work . متوجه کارش است
see the light <idiom> متوجه اشتباه شدن
I am sorry, I don't understand. متاسفم، من متوجه نمیشوم.
Now I understand! حالا متوجه شدم!
It has come to my notice that… اخیرا"متوجه شده ام که ...
reentrant متوجه بسمت داخل
acroscopic متوجه به بالا صعودی
earthbound متوجه بسوی زمین
he aimed it at me سخنش متوجه من بود
point به سمت متوجه کردن
otherworldly متوجه دنیای دیگر
self centered متوجه نفس خود
great dangers overhang us خطرهای بزرگی متوجه ما است
great dangers impend over us خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
falloff متوجه بودن منحرف شدن
divert متوجه کردن معطوف داشتن
diverted متوجه کردن معطوف داشتن
animadvert اعتراض کردن متوجه شدن
I am concentrating on my studies . افکارم متوجه مطالعاتم است
Be carful of your health . متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
diverts متوجه کردن معطوف داشتن
She is not mindful of her social position ( status ) . متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
To bring something to someones notice . Make someone sit up and take notice . کسی را متوجه چیزی کردن
It finally sunk in ! <idiom> آخرش متوجه شد که موضوع چه است! [اصطلاح]
It was only when she rang up [called] that I realized it. تازه وقتی که او [زن] زنگ زد من متوجه شدم.
to pull any one's sleeve کسیرا متوجه سخن خود کردن
to set one's affection فکر یا میل خود را متوجه ساختن
Upon reflection , I realized that … دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
At last the penny dropped! <idiom> آخرش متوجه شد که موضوع چه است! [اصطلاح]
to strike at any one ضربت خود را متوجه کسی ساختن
to pull any one by the sleeve کسیرا متوجه سخن خود کردن
boomerang عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerangs عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
asleep at the switch <idiom> متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
intensive bombardment بمبارانی که بیک نقطه متمرکزیل متوجه باشد
hansardize متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
introvert شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introverts شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
extrovert شخصی که تمام عقایدو افکارش متوجه بیرون ازخودش است
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
extroverts شخصی که تمام عقایدو افکارش متوجه بیرون ازخودش است
How do I notice when the meat is off? چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
feel out <idiom> صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
microwave hop یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
to p off an awkward situation حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
sail سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailings سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
common nuisance منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
onshore روی ساحل متوجه بطرف ساحل
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
The football players are warming up before the game ( match) . هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com