Dictiornary-Farsi | بمباران الکتریکی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
electron bombbardment	بمباران الکتریکی


Other Matches

laydown bombing	بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
pattern bombing	بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
loft bombing	بمباران از ارتفاع زیاد بمباران قائم
electrostatic	ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU	مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
bombardment	بمباران
bombardments	بمباران
bombing	بمباران
an air raid	بمباران
air raids	بمباران هوایی
bombarded	بمباران کردن
bombing height	ارتفاع بمباران
carpet bombing	بمباران منطقهای
bombarding	بمباران کردن
area bombing	بمباران منطقهای
electron bombardment	بمباران الکترونی
bombers	هواپیمای بمباران
bombards	بمباران کردن
air raid	بمباران هوایی
deliver a series of blows	بمباران حریف
bomber	هواپیمای بمباران
bombard	بمباران کردن
bombs	بمباران کردن
bomb	بمباران کردن
mass bombing	بمباران زیاد
neutron bombardment	بمباران نوترونی
bombed	بمباران کردن
bombed out	بمباران کردن
mass bombing	بمباران یکجا
dwell at	تا دستورثانوی بمباران کردن
A-bomb	بمباران اتمی کردن
A-bombs	بمباران اتمی کردن
bombardment photography	عکاسی از بمباران هوایی
blind bombing zone	منطقه بمباران محدود
atomization	عمل بمباران اتمی
target chart	نقشه هدفهای بمباران هوایی
dive bombing	بمباران کردن در حالت شیرجه
bomb alarm system	سیستم اعلام خطر بمباران اتمی
shellproof	محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
electrical and otherwise	الکتریکی و غیر الکتریکی
anti-	ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
shuttle bombing	بمباران با استفاده از دوپایگاه هوایی برای بمب گیری
carpet bombing	توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
forlorn hope	دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
over the shoulder bombing	نوعی بمباران عمودی که پس از عبور از خط قایم هدف بمب رها میشود
toss bombing	نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
gas electric generating set	مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
volleying	پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleyed	پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volley	پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleys	پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
bombards	بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding	بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded	بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing	بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard	بمباران کردن گلوله باران کردن
electrotechnical	الکتریکی
electrical	الکتریکی
electric	الکتریکی
electrical angle	زاویه الکتریکی
isolating	به صورت الکتریکی
electrified	الکتریکی کردن
electrifies	الکتریکی کردن
electropathy	مداوای الکتریکی
all electric	تماما" الکتریکی
hot seat	صندلی الکتریکی
air dielectric	دی الکتریکی هوا
conduction	رسانایی الکتریکی
electric charge	بار الکتریکی
electrify	الکتریکی کردن
electroplating	ابکاری الکتریکی
gyro compass	قطبنمای الکتریکی
gold contacts	اتصالات الکتریکی
gasoline electric	بنزین الکتریکی
electric field	میدان الکتریکی
isolate	به صورت الکتریکی
galvano cautery	داغ الکتریکی
isolates	به صورت الکتریکی
electric shock	شوک الکتریکی
electric shocks	شوک الکتریکی
flash fuze	چاشنی الکتریکی
electrovalency	فرفیت الکتریکی
electrovalence	فرفیت الکتریکی
electrifying	الکتریکی کردن
electrical	سیستم الکتریکی
electric energy	انرژی الکتریکی
electric force	نیروی الکتریکی
electric heater	گرم کن الکتریکی
electric tension	فشار الکتریکی
electric traction	کشش الکتریکی
electric traction	قوه الکتریکی
electric unit	واحدهای الکتریکی
electric wave	موج الکتریکی
electric flux	شار الکتریکی
electric filter	صافی الکتریکی
electric equipment	تجهیزات الکتریکی
electric eye	چشم الکتریکی
magic eye	چشم الکتریکی
spark erossion	فرسایش الکتریکی
electric welding	جوشکاری الکتریکی
electric wind	باد الکتریکی
electrical insulator	عایق الکتریکی
electrical interface	تداخل الکتریکی
electrical model	مدل الکتریکی
electrical prospecting	کاوش الکتریکی
electrical resistivity	مقاومت الکتریکی
electrical schematic	نمودار الکتریکی
electrical transcription	ضبط الکتریکی
electrise	الکتریکی کردن
electrical degree	درجه الکتریکی
electrical conductivity	رسانندگی الکتریکی
electrical analogue	مشابهات الکتریکی
electrical bounding	اتصال الکتریکی
electrical breeze	وزش الکتریکی
static breeze	وزش الکتریکی
electrical conductance	رسانایی الکتریکی
electrical conduction	رسانش الکتریکی
electrical conductivity	هدایت الکتریکی
electro erosion	فرسایش الکتریکی
electric drive	محرکه الکتریکی
capacitance	فرفیت الکتریکی
dielectric stress	بار دی الکتریکی
dielectric strength	پایدار دی الکتریکی
dielectric viscosity	لختی دی الکتریکی
electric apparatus	دستگاه الکتریکی
electric arc	قوس الکتریکی
electric attraction	جاذبه الکتریکی
dielectric strain	بار دی الکتریکی
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
dielectric polarization	قطبش دی الکتریکی
electromotor	موتور الکتریکی
electromotor	محرک الکتریکی
electromigration	مهاجرت الکتریکی
conductivity	رسانندگی الکتریکی
electromagnet	اهنربای الکتریکی
corona discharge	تخلیه الکتریکی
electrolytic iron	اهن الکتریکی
electrolytic capacitor	خازن الکتریکی
electric balance	تعادل الکتریکی
electric brake	ترمز الکتریکی
electric break down	شکست الکتریکی
electric discharge	تخلیه الکتریکی
electric machine	ماشین الکتریکی
electric potential	پتانسیل الکتریکی
electric resistance	مقاومت الکتریکی
electric coupling	پیوست الکتریکی
electric coupling	تزویج الکتریکی
electric control	کنترل الکتریکی
electric bulb	لامپ الکتریکی
electric circuit	مدار الکتریکی
electric clock	ساعت الکتریکی
electric component	قطعه الکتریکی
electric connection	اتصال الکتریکی
electric constant	ثابت الکتریکی
electric contact	کنتاکت الکتریکی
electrode	قطب الکتریکی
circuits	جریان الکتریکی
circuit	اتصال الکتریکی
circuit	جریان الکتریکی
electrolysis	تجزیه الکتریکی
resistor	مقاومت الکتریکی
electric primer	چاشنی الکتریکی
resistors	مقاومت الکتریکی
circuits	اتصال الکتریکی
electrical connections	اتصالات الکتریکی
engine	موتورغیر الکتریکی
electrodes	قطب الکتریکی
flux	فلوی الکتریکی
discharges	تخلیه الکتریکی
transcription	ضبط الکتریکی
transcriptions	ضبط الکتریکی
specific conductance	رسانندگی الکتریکی
discharge	تخلیه الکتریکی
tachogenerator	دورسنج الکتریکی
voltaism	ولتاژ الکتریکی
voltage	فشار الکتریکی
images	تصویر الکتریکی
voltages	فشار الکتریکی
image	تصویر الکتریکی
charges	بار الکتریکی
charge	بار الکتریکی
voltage stability	ثبات فشار الکتریکی
voltage stabilization	تثبیت فشار الکتریکی
voltage drop	افت فشار الکتریکی
electromotive force	نیروی محرکه الکتریکی
voltage source	منبع فشار الکتریکی
contact	اتصال الکتریکی برخورد
contacts	اتصال الکتریکی برخورد
brainwaves	موج الکتریکی مغز
back voltage	نیروی ضد محرکه الکتریکی
full-load adjustment screw	پیچ تنظیم الکتریکی
absolute electrical units	واحدهای الکتریکی مطلق
collectors	جاروی الکتریکی جارو
contacted	اتصال الکتریکی برخورد
specific electrical conductivity	هدایت الکتریکی مخصوص
collector	جاروی الکتریکی جارو
dielectric resistance	مقدار مقاومت دی الکتریکی
brainwave	موج الکتریکی مغز
connector	مین مسیر الکتریکی
conservation of charge	بقای بار الکتریکی