English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
English Persian
how is sugar بهای قندچیست قند درچه حال است
Other Matches
dumping صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price بهای کاسته بهای تخفیف دار
whereabouts درچه حدود
wherein درچه زمینه
wherein درچه خصوصیتی
where درچه موقعیتی
whitherward درچه جهتی
for به بهای
at a low price بهای کم
resonable price بهای عادله
trade price بهای تجارتی
face value بهای اسمی
fancy price بهای گزاف
fancy price بهای تفننی
reserve price بهای قطعی
money worth بهای پول
nominal price بهای اسمی
nominal value بهای اسمی
probability cost بهای احتمالی
reduced price بهای نازل
cost of construction بهای ساختمان
fee بهای واحد
all in price بهای کامل
at a great penny worth به بهای زیاد
book value بهای دفتری
break up price بهای تصفیه
break up price بهای انحلال
conversion price بهای تبدیل
cash price بهای نقدی
unit price بهای واحد
retail price بهای خرده فروشی
resale price بهای خرده فروشی
above par بالاتر از بهای اسمی
below par کمتر از بهای اسمی
declared value بهای اعلام شده
eric خون بهای ایرلندی
contratual rent اجاره بهای مقطوع
par بهای رسمی سهم
upset price کمترین بهای مقطوع درهراج
cost plus اضافه بر بهای تمام شده
spot price بهای جنس در معامله نقدی
to take something off and pric اندکی از بهای چیزی کاستن
to mark good بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark down an article بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
cost and freight قیمت و بهای حمل و نقل
the price was not reasonable بهای ان معقول بنظر نمیرسید
coinage طبقه بندی بهای مسکوک
height money اضافه بهای کار در ارتفاع
share list صورت بهای سهام شرکتها
reserve price قیمت نهایی بهای قطعی
dispraise از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
to compound قسطی پرداختن [کمتراز بهای اصلی]
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
the price was not reasonable بهای گزافی بران گذاشته بودند
price as natural ice یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
at par قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
revalorization اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
prohibitive price بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
unearned icremrnt افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned increment افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unpriced درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
feminality طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com