Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
better
بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
Other Matches
pickup
بهبودی یافتن
recuperated
بهبودی یافتن
to grow better
بهبودی یافتن
pull round
بهبودی یافتن
recvperate
بهبودی یافتن
recuperate
بهبودی یافتن
recuperates
بهبودی یافتن
recovers
بهبودی یافتن
to gain in nealth
بهبودی یافتن
recovering
بهبودی یافتن
to get back on one's feet
بهبودی یافتن
to pull round
بهبودی یافتن
recuperating
بهبودی یافتن
recover
بهبودی یافتن
gained
بهبودی یافتن رسیدن
snapback
سریعا بهبودی یافتن
gains
بهبودی یافتن رسیدن
gain
بهبودی یافتن رسیدن
amended
بهتر کردن بهبودی یافتن
improve
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amend
بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorate
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorating
بهتر شدن بهبودی یافتن
mended
رفو کردن بهبودی یافتن
amending
بهتر کردن بهبودی یافتن
improved
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
ameliorates
بهتر شدن بهبودی یافتن
mend
رفو کردن بهبودی یافتن
mends
رفو کردن بهبودی یافتن
convalesce
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
improver
ترقی کننده بهبودی دهنده
sanative
علاج کننده بهبودی دهنده
sanatory
علاج کننده بهبودی دهنده
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
wagers
شرط بندی کننده
wagered
شرط بندی کننده
wager
شرط بندی کننده
tightening material
مواد اب بندی کننده
bettor
شرط بندی کننده
sorter
دسته بندی کننده
rater
درجه بندی کننده
entrymate
اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
propagated
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
recuperation
بهبودی
melioration
بهبودی
amendment
بهبودی
health
بهبودی
well-being
بهبودی
recruital
بهبودی
mend
بهبودی
betterment
بهبودی
mending
بهبودی
recvery
بهبودی
amelioration
بهبودی
improving
بهبودی دادن
improved
بهبودی دادن
improve
بهبودی دادن
remission
بهبودی بیماری
improves
بهبودی دادن
to bring through
بهبودی دادن
incurable
بهبودی ناپذیر
recoveries
بهبودی بازیافت
recovery
بهبودی بازیافت
recuperative
بهبودی بخش
meliorator
بهبودی بخش
snapback
بهبودی سریع
convalescent
در حال بهبودی
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
incorrigible
بهبودی ناپذیر درست نشدنی
an incorrigible person
کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
prognoses
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognosis
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
wording
جمله بندی کلمه بندی
classifications
طبقه بندی رده بندی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
classification
طبقه بندی رده بندی
lineaments
طرح بندی صورت بندی
lineament
طرح بندی صورت بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
cured
شفا دادن بهبودی دادن
cures
شفا دادن بهبودی دادن
cure
شفا دادن بهبودی دادن
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
discover
یافتن
discovering
یافتن
discovered
یافتن
detects
یافتن
discovers
یافتن
detect
یافتن
finds
یافتن
detecting
یافتن
find
یافتن
detected
یافتن
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
lessens
تقلیل یافتن
lessening
تقلیل یافتن
acceded
دست یافتن
acceding
راه یافتن
to alter
[to]
تغییر یافتن
acceding
دست یافتن
mastered
تسلط یافتن
accede
دست یافتن
alter
تغییر یافتن
mastered
تسلط یافتن بر
altered
تغییر یافتن
altering
تغییر یافتن
master
تسلط یافتن
accede
راه یافتن
immix
امیزش یافتن
accedes
راه یافتن
accedes
دست یافتن
acceded
راه یافتن
masters
تسلط یافتن بر
master
تسلط یافتن بر
masters
تسلط یافتن
alters
تغییر یافتن
stationed
استقرار یافتن
stations
استقرار یافتن
taper off
کاهش یافتن
hunt out
با جستجو یافتن
to a greatness
بزرگی یافتن
to be prolonged
امتداد یافتن
to be through
فراغت یافتن
to be transferred
انتقال یافتن
bunchout
برامدگی یافتن
booms
توسعه یافتن
to come to know
اگاهی یافتن
station
استقرار یافتن
hold out
بسط یافتن
wind up
پایان یافتن
ensures
اطمینان یافتن
circumfuse
گسترش یافتن
lay hands on something
چیزی را یافتن
expands
بسط یافتن
center
تمرکز یافتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com