English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
maintain به خوبی مراقبت شده
maintained به خوبی مراقبت شده
maintains به خوبی مراقبت شده
Other Matches
circular scanning مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
Excellencies خوبی
goodness خوبی
niceties خوبی
agreeableness خوبی
goodliness خوبی
niceness خوبی
Excellency خوبی
admirableness خوبی
charmingness خوبی
nicety خوبی
primeness خوبی
wellness خوبی
agreeability خوبی
poverty is a good test خوبی است
a nice guy آدم خوبی
a nice guy مرد خوبی
I made a decent profit. سود خوبی بر دم
excellence خوبی تفوق
our library is well stocked خوبی دارد
with the best of them <idiom> به خوبی هرکس
bovarism بوواری خوبی
epicurus و خوبی است
fineness لطافت خوبی
good wishes ارزوی خوبی
lambhood بره خوبی
as good as بهمان خوبی
gracing زیبایی خوبی
graces زیبایی خوبی
graced زیبایی خوبی
the watch is warranted خوبی ساعت
grace زیبایی خوبی
the work was well paid پول خوبی
feel like a million dollars <idiom> احساس خوبی داشتن
what a nice man he is! چه ادم خوبی است !
kick up one's heels <idiom> زمان خوبی داشتن
they put up a good fight جنگ خوبی کردند
have a time <idiom> زمان خوبی داشتن
cash cow <idiom> منبع خوبی از پول
He writes well . he wields a formidable pen . قلم خوبی دارد
out of kilter <idiom> دربالانس خوبی نبودن
Both of us will make a good team. ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
worse for wear <idiom> نهبه خوبی جدیدتر
He pocketed a tidy sum. پول خوبی به جیب زد
He is a good ( nice ) fellow(guy) اوآدم خوبی است
watchfulness مراقبت
surveillance مراقبت
cares مراقبت
espial مراقبت
cared مراقبت
care مراقبت
vigilance مراقبت
eyesight مراقبت
ovservation مراقبت
watchful مراقبت
tendance مراقبت
counter surveillance ضد مراقبت
unattended بی مراقبت
He has a good permanent job. شغل ثابت خوبی دارد
She made a good wife. اوزن خوبی ازآب درآمد
She has been a good wife to him. همسر خوبی برایش بوده
What find bath. عجب حمام خوبی است
he is a bad husband خانه دار خوبی نیست
I got good marks in the exams . نمرات خوبی درامتحان آوردم
live it up <idiom> روز خوبی راداشته باشید
It is avery good ( an original ) idea. فکر بسیار خوبی است
bite the hand that feeds you <idiom> جواب خوبی را با بدی دادن
to set a good example سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
he has a fine p in the town اوخانه خوبی در شهر دارد
have an eye for <idiom> سلیقه خوبی درچیزی داشتن
It has been a very enjoyable stay. اقامت بسیار خوبی داشتیم.
Good number ! حقه [نمایش] خوبی بود!
to pocket a tidy sum <idiom> پول خوبی به جیب زدن
That was a very good meal. غذای خیلی خوبی بود.
listening watch مراقبت به گوش
watching مراقبت کردن
watches مراقبت کردن
watched مراقبت کردن
to see to it مراقبت کردن
insuring مراقبت کردن در
to see after مراقبت کردن
sea surveillance مراقبت دریایی
insures مراقبت کردن در
ensuring مراقبت کردن در
residential care مراقبت پناهگاهی
ensures مراقبت کردن در
ensured مراقبت کردن در
see to it مراقبت کردن
ensure مراقبت کردن در
day care مراقبت در روز
control towers برج مراقبت
watch مراقبت کردن
care of supplies مراقبت اماد
area monitoring مراقبت منطقهای
animadversion مراقبت مشاهده
combat surveillance مراقبت رزمی
air surveillance مراقبت هوایی
air search مراقبت هوایی
acoustical surveillance مراقبت صوتی
due care مراقبت کافی
watchtowers برج مراقبت
watchtower برج مراقبت
Medicare مراقبت پزشکی
ground surveillance مراقبت زمینی
watch tower برج مراقبت
helical scanning مراقبت مارپیچی
to llok مراقبت کردن
well handled بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
qualities ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
quality ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
paragons مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
paragon مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
fizzle out <idiom> خراب شدن بعداز شروع خوبی
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
we went for a good round گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
under one's wing <idiom> تحت مراقبت کسی
stake-outs محل تحت مراقبت
to ensure something مراقبت کردن در [چیزی]
stake-out محل تحت مراقبت
searched مراقبت کردن از زمین
care محافظت کردن مراقبت
cared محافظت کردن مراقبت
cares محافظت کردن مراقبت
harbor control tower برج مراقبت بندر
attendance ملازمت مراقبت رسیدگی
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
care and handling مراقبت و دستکاری وسایل
area monitoring مراقبت کردن از منطقه
airborne beacon برج مراقبت هوابرد
lookout مراقبت عمل پاییدن
air beacon برج مراقبت پایگاه
lookouts مراقبت عمل پاییدن
vigilance مراقبت به گوش بودن
attendances ملازمت مراقبت رسیدگی
surveillance دیدبانی و مراقبت از منطقه
searchingly مراقبت کردن از زمین
search مراقبت کردن از زمین
overwatch مراقبت از حرکت بااتش
sector of search منطقه مراقبت رادار
unattended operation هملکرد مراقبت نشده
searches مراقبت کردن از زمین
radar beacon برج مراقبت رادار
surveillant مراقبت کننده دیدبان
radar scan مراقبت بوسیله رادار
He left a great name behid him . نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
coloury دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
This is a good residential are ( neighbourhood ) . اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
He has a strong punch. ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
aspect رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
picket نرده کشیدن مراقبت کردن
security monitoring نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
pickets نرده کشیدن مراقبت کردن
aspects رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
unattended ground sensor رادار مراقبت زمینی خودکار
up to someone to do something <idiom> مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
picketed نرده کشیدن مراقبت کردن
slap together <idiom> به عجله وبی مراقبت واداشتن
organization روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
We all think he is very nice. ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
organizations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
blessing in disguise <idiom> [چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
maintain watch مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
turn over <idiom> به کسی برای مراقبت با استفاده سپردن
see that he does it مراقبت کنید که ان کار راانجام دهد
snow under <idiom> قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
spiral scanning مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
optical طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
overwatch مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
instrument landing فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
zmarker beacon برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
chaperon زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
graphics UDV مصخصو که تصاویر گرافیکی رنگی و با resolution را به خوبی متن نشان میدهد
fan marker نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
primage اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
Creches [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
dark bulb نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
utilitarianism بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
letter quality printing چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
aniline رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
the end sanctifies the means خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
He's a good director but he doesn't bear [stand] comparison with Hitchcock. او [مرد ] کارگردان خوبی است اما او [مرد] قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
He shoots well خوب تیر می اندازد ( تیر انداز خوبی است )
onion skin پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
the well was a bad producer ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
mine watching عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
cone of silence مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
vigil گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
radar scan تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
vigils گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
Farahan فراهان [این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
watch مراقبت کردن موافبت کردن
watched مراقبت کردن موافبت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com