Dictiornary-Farsi | بچیزی ور رفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (14 milliseconds)

English	Persian
to fool with anything	بچیزی ور رفتن


Search result with all words

to play with something	چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
Other Matches

to hang on to anything	بچیزی چسبیدن
tolaugh.atany thing	بچیزی خندیدن
to fall across anything	بچیزی برخوردن
to follow up the scent	بچیزی پی بردن
to run the hazard	بچیزی تن دردادن
hang on to something	بچیزی چسبیدن
to take a pride in any thing	بچیزی بالیدن
to take a pride in any thing	بچیزی فخرکردن
get wind of something	پی بچیزی بردن
to have a look at something	بچیزی نگاه کردن
to havealiking for anything	میل بچیزی داشتن
to lay stress on something	بچیزی اهمیت دادن
inclination for any thing	تمایل یا میل بچیزی
rigid adherence to a thing	سفت چسبیدن بچیزی
allergy	حساسیت نسبت بچیزی
to wish for something	میل بچیزی داشتن
allergies	حساسیت نسبت بچیزی
the ship was snagged	کشتی بچیزی خورد
prenotion	احساس قبلی نسبت بچیزی
to get used to anything	بچیزی خوگرفتن یاعادت کردن
to have views upon somthing	چشم یاطمع بچیزی داشتن
to hang on to anything	بچیزی خوب گوش دادن
to have a thing at heart	بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
to be ill towardsany thing	روی مساعدنسبت بچیزی نشان ندادن
to set one's mind on anything	ارزوی رسیدن بچیزی یا انجام کاری را داشتن
object glass	عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
to prick at something	بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
to freshen rope	جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
to catch at something	برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
lobe	اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobes	اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
presentiment	عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments	عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
to press against any thing	بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
pilfered	کش رفتن
pilfering	کش رفتن
pilfers	کش رفتن
regress	پس رفتن
abstracts	کش رفتن
abstracting	کش رفتن
abstract	کش رفتن
pilfer	کش رفتن
twiddles	ور رفتن
retires	پس رفتن
puttered	ور رفتن
putter	ور رفتن
pullback	پس رفتن
swiped	کش رفتن
swiping	کش رفتن
go	رفتن
shrink	اب رفتن
twiddle	ور رفتن
shrinking	اب رفتن
meddles	ور رفتن
snipping	کش رفتن
snipped	کش رفتن
snip	کش رفتن
shrinks	اب رفتن
snook	کش رفتن
receding	پس رفتن
recedes	پس رفتن
goes	رفتن
snitch	کش رفتن
snitched	کش رفتن
twiddled	ور رفتن
snitching	کش رفتن
recede	پس رفتن
receded	پس رفتن
twiddling	ور رفتن
puttering	ور رفتن
go over	به ان سو رفتن
filched	کش رفتن
hang around	ور رفتن
sinks	ته رفتن
admitting	رفتن
filches	کش رفتن
filching	کش رفتن
jauk	ور رفتن
go off	در رفتن
gang	رفتن
gangs	رفتن
fall into a rage	از جا در رفتن
sink	ته رفتن
filch	کش رفتن
glom on to	کش رفتن
fribble	ور رفتن
make off	در رفتن
crawl	رفتن
betake	رفتن
short-changing	کش رفتن
short-changes	کش رفتن
short-changed	کش رفتن
short-change	کش رفتن
swipe	کش رفتن
bleneh	پس رفتن
crawls	رفتن
mog	رفتن
retrograde	پس رفتن
to break loose	در رفتن
to peter out	پس رفتن
nim	کش رفتن
break loose	در رفتن
crawled	رفتن
going	رفتن
putters	ور رفتن
departures	رفتن
to go to the bottom	ته رفتن
to foot it	رفتن
to pair off	رفتن
retracting	تو رفتن
to fly off	در رفتن
retracts	تو رفتن
to flow over	سر رفتن
to fall short	کم رفتن
to take to ones heels	در رفتن
to fall away	پس رفتن
to run off	در رفتن
to fall away	رفتن
retracted	تو رفتن
retract	تو رفتن
to get away	رفتن
to hang back	پس رفتن
to sleep fast	رفتن
to go bang	در رفتن
to skirt along the coast	رفتن
to go backward	پس رفتن
to go back ward	پس رفتن
to go to mess	رفتن
to make ones getaway	در رفتن
to get over	رفتن از
to get one's monkey up	از جا در رفتن
niggle	ور رفتن
hedge	در رفتن
to d.deep in to	فر رفتن در
hedged	در رفتن
snitches	کش رفتن
meddle	ور رفتن
To go	رفتن
admit	رفتن
admits	رفتن
to whisk away or off	رفتن
to boil over	سر رفتن
niggled	ور رفتن
hedges	در رفتن
regressed	پس رفتن
regressing	پس رفتن
meddled	ور رفتن
to do a guy	در رفتن
departure	رفتن
to do out of	کش رفتن
niggles	ور رفتن
regresses	پس رفتن
retire	پس رفتن
faintest	از حال رفتن
fainter	از حال رفتن
taxi	باتاکسی رفتن
dived	فرو رفتن
taxies	باتاکسی رفتن
taxiing	باتاکسی رفتن
forge	جلو رفتن
avoids	طفره رفتن از
faints	از حال رفتن
swagger	با تکبرراه رفتن
defile	رژه رفتن
avoiding	طفره رفتن از
sightings	نشانه رفتن
avoided	طفره رفتن از
dive	شیرجه رفتن
dive	فرو رفتن
dived	شیرجه رفتن
sighting	نشانه رفتن
stalling	در گل فرو رفتن
stall	در گل فرو رفتن
swaggered	با تکبرراه رفتن
avoid	طفره رفتن از
taxied	باتاکسی رفتن
forges	جلو رفتن
jutted	پیش رفتن
stalking	راه رفتن
stalks	راه رفتن
pike	سریعا رفتن
retire	عقب رفتن
churns	جلو رفتن
churned	جلو رفتن
churn	جلو رفتن
toboggans	باسورتمه رفتن
retires	عقب رفتن