Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
obiter dictum
بیان ضمنی و تصادفی
Other Matches
accident
تصادفی ضمنی
accidents
تصادفی ضمنی
random process
جریان تصادفی فرایند تصادفی
to speak
[things indicating something]
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
random parallel tests
ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
warns
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
circumstantial
ضمنی
tacit
ضمنی
implicit
ضمنی
incidents
ضمنی
implied
ضمنی
episodical
ضمنی
episodic
ضمنی
occasional
ضمنی
incident
ضمنی
paraleipsis
افهام ضمنی
incidentals time
زمان ضمنی
accidental
ضمنی عارضی
paralipsis
افهام ضمنی
episode
حادثه ضمنی
imputed income
درامد ضمنی
limplied warranty
ضمانت ضمنی
impliedly
به طور ضمنی
implied terms
شرایط ضمنی
circumstantial event
واقعه ضمنی
contextual definition
تعریف ضمنی
implication
معنای ضمنی
implicit agreement
موافقت ضمنی
incident
حادثه ضمنی
incidents
حادثه ضمنی
implications
معنای ضمنی
implicit costs
هزینههای ضمنی
acceptation tacite
قبول ضمنی
episodes
حادثه ضمنی
implicitness
دلالت ضمنی
implied acceptance
قبول ضمنی
implied assumpist
تعهد ضمنی
implied term
شرط ضمنی
cognizance
تصدیق ضمنی
by-product
محصول ضمنی
implied
رضایت ضمنی
implied
مفهوم ضمنی
incidental
جزئی ضمنی
sufferance
رضایت ضمنی
tacit collusion
تبانی ضمنی
tacit consent
رضای ضمنی
xor
یای ضمنی
connivance
اجازه ضمنی
sufference
رضایت ضمنی
tacitly
بطور ضمنی
connotation
دلالت ضمنی
connotation
معنای ضمنی
subaudition
فهم ضمنی
connotations
دلالت ضمنی
by-products
محصول ضمنی
subaudition
ادراک ضمنی
connotations
معنای ضمنی
connotative
اشاره ضمنی کننده
connote
دلالت ضمنی کردن بر
connote
اشاره ضمنی کردن
cross conditioning
شرطی شدن ضمنی
xor gate
دریچه یای ضمنی
implies
دلالت ضمنی کردن بر
implying
دلالت ضمنی کردن بر
imply
دلالت ضمنی کردن بر
insinuate
بطور ضمنی فهماندن
insinuates
بطور ضمنی فهماندن
insinuated
بطور ضمنی فهماندن
inexplicit
بطور ضمنی بدون توضیح
a word with a pejorative connotation
واژه ای با معنای ضمنی منفی
tenant by sufference
متصرف با رضایت ضمنی مالک
read between the lines
<idiom>
پیدا کردن مفهوم ضمنی
sidelights
اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
sidelight
اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
accidental
<adj.>
تصادفی
incidentally
<adv.>
تصادفی
stochastic
<adj.>
تصادفی
coincidental
<adj.>
تصادفی
hazardous
تصادفی
random
<adj.>
تصادفی
by a coincidence
<adv.>
تصادفی
incidental
<adj.>
تصادفی
by chance
<adv.>
تصادفی
randomly
تصادفی
by accident
<adv.>
تصادفی
at random
<adv.>
تصادفی
circumstantial
تصادفی
adventitious
<adj.>
تصادفی
chanciest
تصادفی
chancier
تصادفی
casual
[not planned]
<adj.>
تصادفی
fortuitous
<adj.>
تصادفی
haphazard
<adj.>
تصادفی
stochastical
<adj.>
تصادفی
accidentally
<adv.>
تصادفی
accidently
<adv.>
تصادفی
as it happens
<adv.>
تصادفی
fortuitously
<adv.>
تصادفی
contingent
[accidental]
<adj.>
تصادفی
chanced
تصادفی
chance
تصادفی
chanceful
تصادفی
by the way
تصادفی
by happenstance
<adv.>
تصادفی
by hazard
<adv.>
تصادفی
coincidentally
<adv.>
تصادفی
chancing
تصادفی
chancy
تصادفی
chances
تصادفی
accidental attack
تک تصادفی
Gezellig
<adj.>
دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
stochastic regression
رگرسیون تصادفی
meet up with
<idiom>
تصادفی ملاقاتکردن
unplanned
تصادفی - بدونبرنامهریزیقبلی
random activity
فعالیت تصادفی
random processing
پردازش تصادفی
stochastic model
الگوی تصادفی
stochastic term
متغیر تصادفی
random model
مدل تصادفی
random probing
پردازش تصادفی
random process
پویش تصادفی
stochastic term
جمله تصادفی
stochastic variable
متغیر تصادفی
randomization
تصادفی کردن
randomize
تصادفی کردن
randomized blocks
بلوکهای تصادفی
random variable
متغیر تصادفی
randomizing
تصادفی کردن
temerarious
تند تصادفی
extraneous
تصادفی فرعی
contingents
تصادفی مشروط
contingent
تصادفی مشروط
random sample
نمونه تصادفی
randomization
ارایش تصادفی
chance variations
تغییرات تصادفی
random access
دستیابی تصادفی
quasi random
شبه تصادفی
chance error
خطای تصادفی
chromatic
تصادفی اتفاقی
probabilistic model
الگوی تصادفی
random
بی هدف تصادفی
indeterminate error
خطای تصادفی
random selection
گزینش تصادفی
randomly
بی هدف تصادفی
accidental error
خطای تصادفی
by blow
ضربت تصادفی
extrinsic
تصادفی عارضی
drop out
حذف تصادفی
drop in
درج تصادفی
chance level
سطح تصادفی
conjuncture
ملاقات تصادفی
random model
الگوی تصادفی
random file
پرونده تصادفی
random number
عدد تصادفی
random file
فایل تصادفی
random number seed
کاوش تصادفی
random assignment
گمارش تصادفی
random distribution
توزیع تصادفی
random numbers
اعداد تصادفی
random error
خطای تصادفی
random number generator
مولد عدد تصادفی
random processing
با دست یابی تصادفی
semirandom access
دستیابی نیمه تصادفی
stranding
به گل نشستن تصادفی کشتی
pseudorandom number
عدد شبه تصادفی
random number generator
مولد اعداد تصادفی
randomly
فکر تصادفی غیرعمدی
pseudo random number
عدد شبه تصادفی
random sample
نمونه گیری تصادفی
random sampling
نمونه گیری تصادفی
random
فکر تصادفی غیرعمدی
nonrandom variable
متغیر غیر تصادفی
nonrandom sample
نمونه غیر تصادفی
supervene
تصادفی روی دادن
random logic design
طرح منطقی تصادفی
earth fault
اتصال به زمین تصادفی
simple randon sampling
نمونه گیری تصادفی ساده
casrd random access memory
حافظه دستیابی تصادفی کارت
random scan graphics
نگاره سازی با پوشش تصادفی
dynamic ram
حافظه دستیابی تصادفی پویا
randomize
بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن
stratified random sampling
نمونه گیری لایهای تصادفی
Random-access memory
حافظه تصادفی
[علوم کامپیوتر]
RAM
[random access memory]
حافظه تصادفی
[علوم کامپیوتر]
addressable storage
حافظه تصادفی
[علوم کامپیوتر]
addressed memory
حافظه تصادفی
[علوم کامپیوتر]
systematic random sampling
نمونه گیری تصادفی منظم
rams
حافظه با دستیابی تصادفی emory
rammed
حافظه با دستیابی تصادفی emory
ram
حافظه با دستیابی تصادفی emory
rhetoric
علم معانی بیان معانی بیان
random number
برنامهای که اعداد تصادفی را تولید میکند.
randomize
بصورت امار تصادفی نشان دادن
accidental
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
ccd
که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
pickup
هرچیز انتخاب شده اشنایی تصادفی
It was a mere accident that we met.
ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com