Dictiornary-Farsi | تاریخ سررسید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
date of maturity	تاریخ سررسید
due date	تاریخ سررسید
maturity date	تاریخ سررسید


Search result with all words

automatic release date	تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
Other Matches

backdates	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate	تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedated	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology	تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedate	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque	چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedates	پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
date	تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology	تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
prehistory	ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
dates	تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
expiry date	سررسید
due date	سررسید
maturity	سررسید
usance	سررسید
pay at tenor	در سررسید پرداختن
matured	سررسید شده
deadlines	سررسید اخرین فرصت
overdue draft	برات سررسید گذشته
payable in arrears	قابل پرداخت در سررسید
deadline	سررسید اخرین فرصت
when will that bill fall due ?	سررسید پرداخت ان برات کی است
when does the bill fall due ?	سررسید برات چه موقعی است
the bill will mature tomorrow	سررسید ان قبض فردا است
protohistory	تاریخ ماقبل تاریخ
with effect from	از تاریخ ...
histories	تاریخ
dates [appointments]	تاریخ ها
coeval	هم تاریخ
eras	تاریخ
era	تاریخ
appointed day	تاریخ
appointment	تاریخ
coetaneous	هم تاریخ
appointments	تاریخ ها
date [appointment]	تاریخ
dateless	بی تاریخ
appointed days	تاریخ ها
as of	از تاریخ
as from	از تاریخ ,
history	تاریخ
dates	تاریخ
undated	بی تاریخ
no date	بی تاریخ
date	تاریخ
dateline	تاریخ گذاری
current date	تاریخ جاری
termination date	تاریخ پایان
system date	تاریخ سیستم
stale cheque	چک تاریخ گذشته
acceptance date	تاریخ قبولی
creation date	تاریخ ایجاد
the date was not specified	تاریخ ان معلوم
datable	تاریخ گذاردنی
dateable	تاریخ گذاردنی
date in issuing	تاریخ صدور
date of issuance	تاریخ صدور
date of acquisition	تاریخ خریداری
value date	تاریخ ارزش
date of shipment	تاریخ حمل
date of maturity	تاریخ انقضاء
delivery date	تاریخ تحویل
expiry date	تاریخ انقضاء
modern history	تاریخ معاصر
historicity	تاریخ گرایی
in chronological order	به ترتیب تاریخ
intellectual history	تاریخ اندیشه ها
julain date	تاریخ ژولین
expiration date	تاریخ انقضا
effective date	تاریخ اجرا
due date	تاریخ تادیه
prehistory	ماقبل تاریخ
maintenance history	تاریخ تعمیرات
date of birth	تاریخ تولد
natural historian	تاریخ نویس
economic history	تاریخ اقتصادی
literary history	تاریخ ادبیات
historian	تاریخ گزار
postdate	تاریخ ماقبل
prehistory	پیش تاریخ
epoch	مبدا تاریخ
epochs	مبدا تاریخ
natural history	تاریخ طبیعی
dated	تاریخ دار
postdated	تاریخ ماقبل
postdates	تاریخ ماقبل
historians	تاریخ نویس
historian	تاریخ نویس
out of date	از تاریخ گذشته
postdating	تاریخ ماقبل
shelf life	تاریخ مصرف
historians	تاریخ گزار
chronogram	ماده تاریخ
date	نخل تاریخ
Ancient history	تاریخ باستان
completion date	تاریخ تکمیل
chronological	به ترتیب تاریخ
basic date	تاریخ ترفیع
closing date	تاریخ انقضاء
backdating date	پیش تاریخ
creation date	تاریخ افرینش
dates	نخل تاریخ
landmark	نقطه تحول تاریخ
of even date	دارای همان تاریخ
chronological	دارای تسلسل تاریخ
historically	بشکل تاریخ دراوردن
medizeval history	تاریخ قرون وسطی
chronologically	به ترتیب زمان یا تاریخ
morphology	تاریخ تحولات لغوی
misdate	تاریخ غلط گذاشتن
post date	تاریخ اینده گذاشتن
up to now	تا کنون تا این تاریخ
What is todays date ?	تاریخ امروز چیست ؟
value date	تاریخ اجرا والور
the christian era	مبدا تاریخ میلادی
Date and place of departure.	تاریخ ؟ محل حرکت
An Out line of European history .	کلیات تاریخ اروپ؟
The prehistoric creatures .	موجودات ماقبل تاریخ
prehistoric times	ازمنه ماقبل تاریخ
Death keeps no calendar. <proverb>	مرگ تاریخ ندارد.
historic	معروف مبنی بر تاریخ
post date	پیش تاریخ کردن
even	دارای همان تاریخ
cryptodate	کلید تاریخ رمز
landmarks	نقطه تحول تاریخ
to go down in history	در تاریخ ثبت شدن
economic interpretation of history	تفسیر اقتصادی تاریخ
effective date	تاریخ شروداجرای دستورالعمل
the Classical World [the Ancient World]	جهان باستانی [تاریخ]
Antiquity	جهان باستانی [تاریخ]
azoic	دوران ماقبل تاریخ
completion date	تاریخ انجام کار
dateable	قابل تعیین تاریخ
date of change of acountability	تاریخ تسویه حساب
back dated	پیش تاریخ شده
date time group	گروه تاریخ و زمان
dateline	محل تاریخ گذاری
expiry date of the credit	تاریخ انقضای اعتبار
early German history	تاریخ ابتدایی آلمان
historian	تاریخ دان مورخ
letter of even date	نامه همین تاریخ
historians	تاریخ دان مورخ
datable	قابل تعیین تاریخ
era	اغاز تاریخ عصر
eras	اغاز تاریخ عصر
hagiologist	نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
from the date on wards	از این تاریخ به بعد
historical determinism	اعتقاد به جبر تاریخ
to cast [throw] somebody into the dungeon	به زندان انداختن کسی [تاریخ]
to dungeon somebody	به زندان انداختن کسی [تاریخ]
In chronological order.	بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
From the historic times.	اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
A prehistoric fossil.	یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
accommodation date	تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
History is the best testimony.	تاریخ بهترین شاهد است
Date of departure . Departure date.	تاریخ عزیمت (روز حرکت )
basic date	تاریخ شروع خدمت در هردرجه
phylogeny	تاریخ نژادی جانور یا گیاه
naturalistic	وابسته به تاریخ علوم طبیعی
mythologically	از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
dates	تاریخ روز و ماه و سال
international date line	خط بین المللی تغییر تاریخ
historicize	بعنوان تاریخ نشان دادن
erenow	پیش ازاین تااین تاریخ
write up	به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up	به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups	به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
exergue	جای تاریخ سکه یا مدال
post dating an instrument	تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
data break	تاریخ تعویض کلید رمز
cryptodate	تاریخ استفاده از کلید رمز
date	تاریخ روز و ماه و سال
afterdate	تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
bill falls due on	تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
assyriologist	متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
chronicling	شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicle	شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicles	شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
to cast [throw] somebody into the dungeon	به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
broch	[ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
chronicled	شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
to dungeon somebody	به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
best-before date [BBD]	تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
minimum durability date [MDD]	تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
mammoths	فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
The date of the meeting has been advanced.	تاریخ جلسه جلو افتاده است
historify	مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
mammoth	فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
assyriology	مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
best-by date	تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
The rental agreement has exprired.	تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
headings	تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
up to d.	تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
heading	تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
sailing date	تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
hagiography	شرح زندگی اولیاء ومقدسین تاریخ انبیاء
diachronic	تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
parachronism	اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد