English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
English Persian
backdate تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
Other Matches
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedates پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedate پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
dates تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
prehistory ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
hagiology تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
date تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
protohistory تاریخ ماقبل تاریخ
edict of emancipation فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
post date پیش تاریخ کردن
historify مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
supplement اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplements اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplementing اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplemented اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
weighting مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
undated بی تاریخ
no date بی تاریخ
dateless بی تاریخ
histories تاریخ
coeval هم تاریخ
as from از تاریخ ,
as of از تاریخ
history تاریخ
coetaneous هم تاریخ
date تاریخ
appointed day تاریخ
with effect from از تاریخ ...
date [appointment] تاریخ
appointed days تاریخ ها
appointments تاریخ ها
dates [appointments] تاریخ ها
dates تاریخ
appointment تاریخ
era تاریخ
eras تاریخ
creation date تاریخ ایجاد
natural history تاریخ طبیعی
stale cheque چک تاریخ گذشته
natural historian تاریخ نویس
Ancient history تاریخ باستان
historian تاریخ نویس
the date was not specified تاریخ ان معلوم
date of shipment تاریخ حمل
creation date تاریخ افرینش
expiration date تاریخ انقضا
modern history تاریخ معاصر
expiry date تاریخ انقضاء
chronological به ترتیب تاریخ
dateline تاریخ گذاری
system date تاریخ سیستم
historian تاریخ گزار
date نخل تاریخ
historians تاریخ نویس
date of acquisition تاریخ خریداری
date of birth تاریخ تولد
current date تاریخ جاری
value date تاریخ ارزش
date in issuing تاریخ صدور
historians تاریخ گزار
datable تاریخ گذاردنی
dates نخل تاریخ
date of maturity تاریخ سررسید
acceptance date تاریخ قبولی
in chronological order به ترتیب تاریخ
date of maturity تاریخ انقضاء
termination date تاریخ پایان
dateable تاریخ گذاردنی
epoch مبدا تاریخ
date of issuance تاریخ صدور
shelf life تاریخ مصرف
literary history تاریخ ادبیات
effective date تاریخ اجرا
delivery date تاریخ تحویل
prehistory ماقبل تاریخ
intellectual history تاریخ اندیشه ها
maintenance history تاریخ تعمیرات
closing date تاریخ انقضاء
economic history تاریخ اقتصادی
out of date از تاریخ گذشته
julain date تاریخ ژولین
dated تاریخ دار
due date تاریخ تادیه
historicity تاریخ گرایی
backdating date پیش تاریخ
postdate تاریخ ماقبل
postdated تاریخ ماقبل
basic date تاریخ ترفیع
postdates تاریخ ماقبل
postdating تاریخ ماقبل
epochs مبدا تاریخ
chronogram ماده تاریخ
due date تاریخ سررسید
completion date تاریخ تکمیل
prehistory پیش تاریخ
maturity date تاریخ سررسید
eras اغاز تاریخ عصر
early German history تاریخ ابتدایی آلمان
datable قابل تعیین تاریخ
post date تاریخ اینده گذاشتن
effective date تاریخ شروداجرای دستورالعمل
value date تاریخ اجرا والور
completion date تاریخ انجام کار
prehistoric times ازمنه ماقبل تاریخ
Antiquity جهان باستانی [تاریخ]
Death keeps no calendar. <proverb> مرگ تاریخ ندارد.
expiry date of the credit تاریخ انقضای اعتبار
back dated پیش تاریخ شده
landmarks نقطه تحول تاریخ
the christian era مبدا تاریخ میلادی
economic interpretation of history تفسیر اقتصادی تاریخ
cryptodate کلید تاریخ رمز
landmark نقطه تحول تاریخ
the Classical World [the Ancient World] جهان باستانی [تاریخ]
historical determinism اعتقاد به جبر تاریخ
even دارای همان تاریخ
letter of even date نامه همین تاریخ
historic معروف مبنی بر تاریخ
chronological دارای تسلسل تاریخ
chronologically به ترتیب زمان یا تاریخ
dateline محل تاریخ گذاری
morphology تاریخ تحولات لغوی
date time group گروه تاریخ و زمان
historian تاریخ دان مورخ
medizeval history تاریخ قرون وسطی
misdate تاریخ غلط گذاشتن
azoic دوران ماقبل تاریخ
to go down in history در تاریخ ثبت شدن
from the date on wards از این تاریخ به بعد
An Out line of European history . کلیات تاریخ اروپ؟
The prehistoric creatures . موجودات ماقبل تاریخ
era اغاز تاریخ عصر
Date and place of departure. تاریخ ؟ محل حرکت
historically بشکل تاریخ دراوردن
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
up to now تا کنون تا این تاریخ
date of change of acountability تاریخ تسویه حساب
hagiologist نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
dateable قابل تعیین تاریخ
of even date دارای همان تاریخ
historians تاریخ دان مورخ
to dungeon somebody به زندان انداختن کسی [تاریخ]
to cast [throw] somebody into the dungeon به زندان انداختن کسی [تاریخ]
historicize بعنوان تاریخ نشان دادن
cryptodate تاریخ استفاده از کلید رمز
data break تاریخ تعویض کلید رمز
History is the best testimony. تاریخ بهترین شاهد است
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
date تاریخ روز و ماه و سال
post dating an instrument تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
A prehistoric fossil. یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
From the historic times. اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
afterdate تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
international date line خط بین المللی تغییر تاریخ
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
dates تاریخ روز و ماه و سال
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
exergue جای تاریخ سکه یا مدال
Date of departure . Departure date. تاریخ عزیمت (روز حرکت )
naturalistic وابسته به تاریخ علوم طبیعی
phylogeny تاریخ نژادی جانور یا گیاه
mythologically از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
erenow پیش ازاین تااین تاریخ
accommodation date تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
bill falls due on تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
broch [ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
minimum durability date [MDD] تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
assyriology مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
best-before date [BBD] تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
mammoths فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
chronicle شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicled شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicles شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicling شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
mammoth فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
to cast [throw] somebody into the dungeon به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
to dungeon somebody به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
best-by date تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
assyriologist متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
The rental agreement has exprired. تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
prehistorian مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
hagiography شرح زندگی اولیاء ومقدسین تاریخ انبیاء
up to d. تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
headings تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
heading تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
sailing date تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
diachronic تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
parachronism اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
chronological order ترتیب رکوردها و فایل ها با توجه به تاریخ آنها
generations مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
chronology شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
generation مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
deferred dividened سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com