Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
hull defilade
تا ارتفاع لوله در پشت حفاظ قرارگرفتن
Other Matches
metal conduit
لوله حفاظ
conduits
لوله حفاظ
conduit
لوله حفاظ
flexible metal conduit
لوله حفاظ خرطومی
conduit bushing
بوش لوله حفاظ
rigid metal conduit
لوله حفاظ سخت
conduit bushing adapter
تبدیل لوله حفاظ
fiber conduit
لوله حفاظ فیبری
flexible conduit
لوله حفاظ نرم
conduit elbow
زانویی لوله حفاظ
angle of elevation
زاویه ارتفاع لوله
minimum elevation
حداقل ارتفاع لوله
haul defilade
تا ارتفاع لوله پشت سنگر
pointer
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
pointers
متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
drop height
ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter
ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
descentheight
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
terrain clearance
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
flare dud
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
pressure altitude
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude
ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pile height
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
altitude separation
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude
ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
maximum ordinate
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
transition altitude
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
perch
قرارگرفتن
sits
قرارگرفتن
sit
قرارگرفتن
perched
قرارگرفتن
perches
قرارگرفتن
perching
قرارگرفتن
to rangeoneself
قرارگرفتن
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
centers
درمرکز قرارگرفتن
centre
درمرکز قرارگرفتن
heels
درپاشنه قرارگرفتن
bring up the rear
<idiom>
آخرهمه قرارگرفتن
centred
درمرکز قرارگرفتن
formation
ترتیب قرارگرفتن
center
درمرکز قرارگرفتن
centered
درمرکز قرارگرفتن
hosed
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
command altitude
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
go devil
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
breech end
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
call on to the carpet
<idiom>
مورد مواخذه قرارگرفتن
draw fire
<idiom>
مورد انتقاد قرارگرفتن
situation of a building
وضع قرارگرفتن بنا
disposal
در معرض دید قرارگرفتن
back
برپشت چیزی قرارگرفتن
backs
برپشت چیزی قرارگرفتن
cannon
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
low altitude
ارتفاع کم ارتفاع پست
crowd the plate
نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
run the gauntlet
<idiom>
درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
setup
وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens
لوله خروجی بیضه لوله منی
impressionability
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
use up
تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
altitude height
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
apparent altitude
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
low airburst
ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
exposes
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
expose
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
air start
طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
novice
جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
tucking
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
novices
جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
tuck
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucks
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
bombing height
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
water pipe
لوله مخصوص لوله کشی اب
sockets
بست لوله دوراهی لوله
spigot
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
to pipeline
با خط لوله لوله کشی کردن
oviduct
لوله رحمی لوله فالوپ
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
coverture
حفاظ
safeguard
حفاظ
sheltering
حفاظ
shelters
حفاظ
shelter
حفاظ
mantelet
حفاظ
umbrella
حفاظ
protected
در حفاظ
umbrellas
حفاظ
disposed
بی حفاظ
sheltered
حفاظ
safeguarded
حفاظ
safeguarding
حفاظ
safeguards
حفاظ
bleak
بی حفاظ
awnings
حفاظ
unsheltered
<adj.>
بی حفاظ
bleaker
بی حفاظ
bleakest
بی حفاظ
sconce
حفاظ
covers
حفاظ
coverings
حفاظ
cover
حفاظ
awning
حفاظ
bleakly
بی حفاظ
shelterless
بی حفاظ
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
biological shield
حفاظ زیستی
magnetic screen
حفاظ مغناطیسی
fender
نرده حفاظ
take cover
حفاظ گرفتن
heat shield
حفاظ حرارتی
dunnage
حفاظ کالاها
hangar
پناهنگاه حفاظ
shielding
حفاظ کشیدن
protective cover
روپوش حفاظ
protective plating
حفاظ فلزی
exposing
بی حفاظ گذاردن
magnetic shield
حفاظ مغناطیسی
defilade
حفاظ مانع
guardrail
سیم حفاظ
soft missile base
سکوی بی حفاظ
keeper of magnet
حفاظ اهنربا
sight defilade
حفاظ مگسک
overhead cover
حفاظ بالای سر
snow fence
حفاظ برف
exposes
بی حفاظ گذاردن
shelterer
دارای حفاظ
expose
بی حفاظ گذاردن
magnet keeper
حفاظ اهنربا
hangars
پناهنگاه حفاظ
spillway apron
فرش حفاظ
problem program
برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
exmeridian altitude
ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
shield
حفاظ پیدا کردن
scabbard
حفاظ غلاف کردن
scabbards
حفاظ غلاف کردن
hull down
بدنه پشت حفاظ
shields
حفاظ پوشش محافظ
shields
حفاظ پیدا کردن
hang up
<idiom>
حفاظ ،محکم کردن
screens
دیوار تخته حفاظ
shield
حفاظ پوشش محافظ
goggles
عینک حفاظ دار
shells
عامل محافظ حفاظ
magnetic screening effect
اثر حفاظ مغناطیسی
shell
عامل محافظ حفاظ
screen
دیوار تخته حفاظ
shelling
عامل محافظ حفاظ
roadstead
لنگرگاه بدون حفاظ
facadism
حفاظ جلو ساختمان
screened
دیوار تخته حفاظ
screening, screenings
دیوار تخته حفاظ
depth charge armor
حفاظ بمب زیرابی
armor plate
حفاظ یا پوشش زرهی
back to battery
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
instrument with magnetic screening
دستگاه اندازه گیری با حفاظ مغناطیسی
instrument for electrostatic screening
دستگاه اندزه گیری با حفاظ الکترواستاتیکی
protected
در پشت حفاظ دارای جان پناه
instrument for electromagnetic screening
دستگاه اندازه گیری با حفاظ الکترومغناطیسی
soft missile base
سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
haul defilade
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
hull down
قرار دادن تانک تالوله پشت حفاظ
redoubt
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
guarded output
خروجی حفاظ دار
[مهندسی برق]
[الکترونیک]
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
stymied
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymies
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymieing
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymie
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
uncovers
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovering
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncover
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
height datum
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
possitive stagger
ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
negative stagger
ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
obstructions
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstruction
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
depth
ارتفاع
height
ارتفاع
apparent celestiallatitude
ارتفاع
apothem
ارتفاع
depths
ارتفاع
heights
ارتفاع
low level
در ارتفاع کم
altitudes
ارتفاع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com