English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
foreign trade تجارت خارجی
Search result with all words
balance of foreign trade تراز تجارت خارجی
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Other Matches
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
custom of a trade عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
lawmerchant حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
business تجارت
graphics, business تجارت
trafficking تجارت
furriery تجارت خز
commerce تجارت
mystery تجارت
mysteries تجارت
traffics تجارت
traffic تجارت
trafficked تجارت
businesses تجارت
trade تجارت
traded تجارت
refinance از نو تجارت کردن
unfavorable trade تجارت نامطلوب
open trade تجارت ازاد
trafficking تجارت غیرقانونی
unfavorable trade تجارت نامساعد
traffics تجارت غیرقانونی
refinancing از نو تجارت کردن
commercial مربوط به تجارت
commercialism تجارت گرائی
trafficked تجارت غیرقانونی
refinances از نو تجارت کردن
refinanced از نو تجارت کردن
traffic تجارت غیرقانونی
laissez-faire ازادی تجارت
enterprises تعهد تجارت
enterprise تعهد تجارت
traditional trade تجارت سنتی
trade deficit کسری تجارت
business law حقوق تجارت
restraint of trade محدودیت تجارت
bilateral trade تجارت دوجانبه
merchandise تجارت کردن
trade barrier مانع تجارت
business موضوع تجارت
regional trade تجارت منطقهای
counter trade تجارت متقابل
commercial law حقوق تجارت
commercial law قانون تجارت
commercial code قانون تجارت
chamber of trade اتاق تجارت
chamber of commerce اتاق تجارت
chamber of commerce اطاق تجارت
carring trade تجارت داخله
free trade تجارت ازاد
businesses موضوع تجارت
joint adventure تجارت مشترک
free in trade تجارت ازاد
internal trade تجارت داخلی
internal commerce تجارت داخلی
cabotage تجارت ساحلی
home trade تجارت داخلی
freedom of trade ازادی تجارت
freedom of enterprise ازادی تجارت
free trader تجارت ازاد
floating trade تجارت دریایی
law merchant حقوق تجارت
merchandies تجارت کردن
fair trade تجارت مشروع
maritime trade تجارت دریایی
fair trade تجارت منصفانه
fair trade تجارت عادلانه
law of the staple حقوق تجارت
law merchant قانون تجارت
flax trade تجارت کتان
mercantile law قانون تجارت
adventure تجارت مخاطره آمیز
trade تجارت داد وستد
transport industry تجارت حمل و نقل
transport trade تجارت حمل و نقل
trade magazine مجله تخصصی تجارت
trade تجارت داد و ستد
adventures تجارت مخاطره امیز
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
downtown مرکز تجارت شهر
free enterprise system نظام تجارت ازاد
contraband تجارت قاچاق یاممنوع
free trade area منطقه تجارت ازاد
It is both pilgrimage and commerce. <proverb> هم زیارت است هم تجارت .
free trade area حوزه تجارت ازاد
visibles اقلام مرئی تجارت
traded تجارت داد وستد
multilateral trade تجارت چند جانبه
trafficked تجارت هدایت شده
international trade تجارت بین الملل
international trade تجارت بین المللی
invisible items of trade اقلام نامرئی تجارت
invisible trade تجارت غیرقابل رویت
traffics تجارت هدایت شده
trafficking تجارت هدایت شده
commerce معاشرت تجارت کردن
traffic تجارت هدایت شده
gains from trade منافع حاصل از تجارت
carrying-trade تجارت حمل و نقل
carrying trade تجارت حمل و نقل
shipping trade تجارت حمل و نقل
traded تجارت داد و ستد
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
carrying business تجارت حمل و نقل
transport business تجارت حمل و نقل
free enterprise تجارت ومعامله ازاد
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
aids to trade خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
take a bath <idiom> ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
barter away تجارت یا معامله پایاپای کردن
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
interstate commerce commission کمیسیون تجارت بین ایالات
copartner سهیم وشریک در تجارت وغیره
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
restrictive trade practices روشهای محدود کردن تجارت
multilateral trade تجارت باچند کشور در ان واحد
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
wool stapler کسیکه تجارت پشم خام میکند
businesses که باعث میشود یک تجارت کار باشد
trade follows the flag تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
vent for surplus theory of trade نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
(not) have anything to do with someone <idiom> نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
business که باعث میشود یک تجارت کار باشد
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
dumping سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
mail order house تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
Trade ( business ) is slack this week . این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
outsides خارجی
extern خارجی
exoteric خارجی
international line خط خارجی
alien خارجی
aliens خارجی
outboard خارجی
outsiders خارجی
outsider خارجی
exogenous خارجی
exosphere خارجی
outside خارجی
peripheral خارجی
outward خارجی
gringo خارجی
gringos خارجی
exotic خارجی
external خارجی
abextra خارجی
outer خارجی
externals خارجی
foreign خارجی
exterior خارجی
exteriors خارجی
oversea خارجی
extras خارجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com