Dictiornary-Farsi | تحریک تدریجی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
step by step excitation	تحریک تدریجی


Other Matches

roll back	به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
phases	معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phased	معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phase	معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
progressive	تدریجی
slowing	تدریجی
slows	تدریجی
slowed	تدریجی
slower	تدریجی
piecemeal	تدریجی
slowest	تدریجی
slow	تدریجی
gradatory	تدریجی
step wise	تدریجی
gradual	تدریجی
gradational	تدریجی
step-by-step	تدریجی
step by step	تدریجی
imperceptible	تدریجی
piecemeal	بتدریج تدریجی
progressive paralysis	فلج تدریجی
progressive relaxation	ارمیدگی تدریجی
piecemeal	بطور تدریجی
erosion	تحلیل تدریجی
progress payments	پرداخت تدریجی
progressive assambly	نصب تدریجی
glaucoma	کوری تدریجی
delelopment	تکامل تدریجی
partial shipment	حمل تدریجی
living death	مرگ تدریجی
evanescence	زوال تدریجی
gradualness	تدریجی بودن
graduality	تدریجی بودن
gradation	انتقال تدریجی
evolution	تکامل تدریجی
fail soft	تخریب تدریجی
insti	ریزش تدریجی
scale down	کاهش تدریجی
insti	تلقین تدریجی
fail softly	با خرابی تدریجی
gradations	انتقال تدریجی
instillation	ریزش تدریجی
fail soft	با خرابی تدریجی
progressive burning	سوزش تدریجی
corrosion	فساد تدریجی
quantize	تدریجی کردن
quantizer	تدریجی کننده
evolution	تحول تکامل تدریجی
gas degeneration	فساد تدریجی گازی
insinuation	نفوذ دخول تدریجی
instilment	ریزش و تلقین تدریجی
intergradation	محو سازی تدریجی
progressive burning	سوختن تدریجی خرج
progressional	دارای پیشرفت تدریجی
graduating	تغییر تدریجی کردن
evanescence	فقدان تدریجی ناپایداری
graduate	تغییر تدریجی کردن
gradual	شیب تدریجی واهسته
process	پیشرفت تدریجی ومداوم
graduates	تغییر تدریجی کردن
processes	پیشرفت تدریجی ومداوم
evolutionism	اصول ترقی و تکامل تدریجی
progressive cookery	پخت تدریجی غذای یکان
abklingen	محو شدن تدریجی احساس
lysis	سقوط وزوال تدریجی مرض
atmospheric corrosion	فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
frequency drift	تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
lysate	محصول زوال وفساد تدریجی سلول
striptease	رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
escalation	افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
winder	گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
lamb's tongue	[کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
accrual	افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
scallywag	نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scalogram	نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
chokes	از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choke	از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choked	از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
creeps	تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creep	تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
gummed	رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gumming	رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gums	رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gum	رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
light and heavy system	روش تمرین وزنه برداری بافزونی تدریجی وزنه
hangover	تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers	تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
excitation	تحریک
fomentation	تحریک
irritation	تحریک
agitation	تحریک
boils	تحریک
boiled	تحریک
irritations	تحریک
afterdischarge	رد تحریک
inanition	تحریک
incitation	تحریک
impulsions	تحریک
provocations	تحریک
provocation	تحریک
suasion	تحریک
provcation	تحریک
provacation	تحریک
excitements	تحریک
boil	تحریک
stimuli	تحریک
instigation	تحریک
impulsion	تحریک
stimulation	تحریک
stimulus	تحریک
excitement	تحریک
snit	تحریک
persuasions	تحریک
persuasion	تحریک
kiaugh	تحریک
incitement	تحریک
skimming	محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
activation of a cathode	تحریک کاتد
actuate	تحریک کردن
twittery	تحریک شده
actuation	تحریک بکارگماری
abrade	تحریک کردن
stimulates	تحریک کردن
mechanical stimulation	تحریک مکانیکی
to set on	تحریک کردن
to stir up	تحریک کردن
brain stimulation	تحریک مغز
stimulator	تحریک کننده
stimulater	تحریک کننده
steam up	تحریک کردن
set on	تحریک کردن به
series excitation	تحریک سری
stir up	تحریک کردن
self excitation	خود تحریک
rebarbative	تحریک کننده
radiation excitation	تحریک تابشی
provocative	تحریک امیز
to give a stir to	تحریک کردن
persuasible	تحریک شدنی
over excitation	تحریک بیش از حد
to key up	تحریک کردن
natural excitation	تحریک طبیعی
energized	تحریک شده
diotic stimulation	تحریک دو گوشی
vibration excitation	تحریک نوسان
impassionate	تحریک شده
field exciation	تحریک میدان
faradization	تحریک با الکتریک
faradism	تحریک با الکتریک
exciting current	جریان تحریک
excitation state	تراز تحریک
excitation potential	پتانسیل تحریک
excitation of a gas	تحریک گاز
field excitation	تحریک میدان
incitee	تحریک شده
inspirit	تحریک کردن
impassion	تحریک کردن
shock excitation	تحریک ضربهای
implusive excitation	تحریک ضربهای
impluse exitation	تحریک ضربهای
impact exitation	تحریک ضربهای
incitor	تحریک کننده
inirritable	تحریک ناپذیر
innervation	تحریک عصب
excitation energy	انرژی تحریک
excitation band	نوار تحریک
keep alive	اند تحریک
dichorhinic stimulation	تحریک منخرینی
irritative	ناشی از تحریک
collision excitation	تحریک برخوردی
catalytic	تحریک کننده
cortical stimulation	تحریک مغز
key up	تحریک کردن
wear on	تحریک کردن
dirhinic stimulation	تحریک منخرینی
dichotic stimulation	تحریک دو گوشی
drive current	جریان تحریک
excitation anode	اند تحریک
excitation	برانگیزش تحریک
excitation	تحریک برانگیختن
excitability	تحریک پذیری
excitability	قابلیت تحریک
energizing current	جریان تحریک
electronic excitation	تحریک الکترونی
drive pulse	تپش تحریک
light stimulus	تحریک نور
excites	تحریک کردن
excite	تحریک کردن
stimulated	تحریک کردن
stimulate	تحریک کردن
foments	تحریک کردن
provoke	تحریک کردن
instigates	تحریک کردن
goad	تحریک کردن
instigated	تحریک کردن
goaded	تحریک کردن
instigate	تحریک کردن
provokes	تحریک کردن
provoked	تحریک کردن
goading	تحریک کردن