Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
To hold an official inquiry.
تحقیق رسمی بعمل آوردن
Other Matches
To put it in black and white . To commit some thing to paper .
روی کاغذ آوردن ( کتبی و رسمی )
to take steps
اقدامات بعمل اوردن
to take measures
اقدامات بعمل اوردن
take steps
اقدامات بعمل امده
to make enquiries into
تحقیقات بعمل اوردن
do the necessary
اقدام لازم بعمل اورید
he did his utmost
نهایت کوشش را بعمل اوردن
to strain every nerve
منتهای کوشش را بعمل اوردن
pretest
امتحان مقدماتی بعمل اوردن
betroth
مراسم نامزدی بعمل اوردن
raises
تحریک کردن بعمل اوردن
to make inquires into a matter
در امری تحقیقات بعمل اوردن
to exhaust one's efforts
منتهای کوشش را بعمل اوردن
snoopy
بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
raise
تحریک کردن بعمل اوردن
i did my very best
منتهای کوشش خود را بعمل اوردم
botanize
تحقیقات گیاه شناسی بعمل اوردن
lyse
بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
office of the future
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
one's light s
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
guinea pig
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
guinea pigs
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
snoop
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoops
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooping
بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
reviewed
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
مامور رسمی مقام رسمی
officious
نیمه رسمی شبهه رسمی
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
researches
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researched
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
research
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
researching
تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
exchange devaluation
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
delivered duty paid
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
demarche
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
quests
تحقیق
inquirendo
تحقیق
rummaging
تحقیق
rummages
تحقیق
researched
تحقیق
rummaged
تحقیق
quest
تحقیق
studying
تحقیق
research
تحقیق
checking
تحقیق
studies
تحقیق
study
تحقیق
researching
تحقیق
ascertainment
تحقیق
rummage
تحقیق
researches
تحقیق
inquiries
تحقیق
verification
تحقیق
investigation
تحقیق
scrutiny
تحقیق
inquiry
تحقیق
scholarship
تحقیق
scholarships
تحقیق
indagation
تحقیق
investigations
تحقیق
fact finding body
کمیسیون تحقیق
evaluate
تحقیق کردن
investigating
تحقیق کردن
fact finding body
هیات تحقیق
bolt
[examine]
تحقیق کردن
investigated
تحقیق کردن
investigates
تحقیق کردن
investigate
تحقیق کردن
study
تحقیق کردن
analyze
[American]
تحقیق کردن
inspecting
تحقیق کردن
inquirable
قابل تحقیق
question
تحقیق کردن از
inquisite
تحقیق کردن
questioned
تحقیق کردن از
questions
تحقیق کردن از
see into
تحقیق کردن
assay
تحقیق کردن
local investigation
تحقیق محلی
dissect
[analyse]
تحقیق کردن
fishing expedition
تحقیق استنطاق
analyse
[British]
تحقیق کردن
quests
تحقیق و رسیدگی
investigation
تحقیق بررسی
ascertainable
قابل تحقیق
interrogators
قاضی تحقیق
interrogators
تحقیق کننده
interrogator
قاضی تحقیق
interrogator
تحقیق کننده
commission of enquiry
کمیسیون تحقیق
operation research
تحقیق درعملیات
operational research
تحقیق عملیاتی
applied research
تحقیق عملی
investigations
تحقیق بررسی
inspect
تحقیق کردن
inquisitors
مامور تحقیق
inquisitor
مامور تحقیق
investigators
مامور تحقیق
investigator
مامور تحقیق
inspects
تحقیق بازرسی
inspects
تحقیق کردن
inspecting
تحقیق بازرسی
inspected
تحقیق کردن
inspect
تحقیق بازرسی
disquisition
تحقیق جستجو
operations research
تحقیق در عملیات
research and analysis
تحقیق وبررسی
research and development
تحقیق و توسعه
research cost
هزینه تحقیق
examing magistrate
قاضی تحقیق
research method
روش تحقیق
scholarism
تحقیق علمی
probes
تحقیق نیشتر
probed
تحقیق نیشتر
inspected
تحقیق بازرسی
verified
تحقیق کردن
verifies
تحقیق کردن
enquire
تحقیق کردن
quest
تحقیق و رسیدگی
verifiable
تحقیق پذیر
examinating magistrate
قاضی تحقیق
courts of inquiry
کمیسیون تحقیق
court of inquiry
کمیسیون تحقیق
judicial interrogator
قاضی تحقیق
verifying
تحقیق کردن
verify
تحقیق کردن
probe
تحقیق نیشتر
enquired
تحقیق کردن
inquired
تحقیق کردن
indagate
تحقیق کردن
researching
تجسس تحقیق
researches
تحقیق کردن
researches
تجسس تحقیق
researched
تحقیق کردن
research
تحقیق کردن
research
تجسس تحقیق
verification
تحقیق ممیزی
surveys
تحقیق بررسی
surveys
تحقیق کردن
enquires
تحقیق کردن
to browse through
تحقیق کردن
inquire
تحقیق کردن
to rummage
تحقیق کردن
survey
تحقیق کردن
to search after
تحقیق کردن
survey
تحقیق بررسی
surveyed
تحقیق کردن
surveyed
تحقیق بررسی
researching
تحقیق کردن
surveying officer
افسر تحقیق
survey
تحقیق کردن
scrutinize
تحقیق کردن
look into
تحقیق کردن
researched
تجسس تحقیق
assay
تحقیق کردن
investigate
تحقیق کردن
inspect
تحقیق کردن
explore
تحقیق کردن
inquires
تحقیق کردن
check
تحقیق کردن
determine
تحقیق کردن
enquire into
تحقیق کردن
examine
تحقیق کردن
assays
تحقیق کردن
research and development
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
academic freedom
آزادی بحث و تحقیق
column research council
شورای تحقیق بر ستونها
questions
پرسیدن تحقیق کردن
well-read
اهل مطالعه و تحقیق
supplies research
تحقیق درخصوص مواد
questioned
پرسیدن تحقیق کردن
question
پرسیدن تحقیق کردن
certes
خاطر جمعی تحقیق
students
شاگرد اهل تحقیق
investigation of foundation conditions
تحقیق شرایط شالوده
well read
اهل مطالعه و تحقیق
student
شاگرد اهل تحقیق
purchasing research
تحقیق در خصوص خرید
query
تحقیق و باز جویی کردن
operational research
تحقیق درخصوص بهره برداری
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
bookman
اهل تحقیق وتتبع کتابفروش
returned
گزارش نهایی هیات تحقیق
To investigate something.
درباره چیزی تحقیق کردن
returns
گزارش نهایی هیات تحقیق
returning
گزارش نهایی هیات تحقیق
queries
تحقیق و باز جویی کردن
inquests
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
querying
تحقیق و باز جویی کردن
to e. into a matter
مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
inquest
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com