Dictiornary-Farsi | تداعی وارونه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 134 (7 milliseconds)

English	Persian
backward association	تداعی وارونه


Other Matches

association	تداعی
associations	تداعی
associative fluency	سیالی تداعی
associationism	تداعی گرایی
forward association	تداعی رو به جلو
association test	ازمون تداعی
association school	مکتب تداعی
association of ideas	تداعی معانی
association method	روش تداعی
association cortex	قشر تداعی
associative memory	حافظه تداعی
associative shift	جابجایی تداعی
free association	تداعی ازاد
clang association	تداعی اوایی
associationist	تداعی گرا
association time	زمان تداعی
association of ideas	تداعی اندیشه ها
assiciative strength	نیرومندی تداعی
word association test	ازمون تداعی واژه ها
associative facilitation	سهولت ناشی از تداعی
associations	تداعی معانی تجمع
associative thinking	تفکر تداعی گرا
associative inhibition	بازداری ناشی از تداعی
association by contiguity	تداعی از راه مجاورت
association	تداعی معانی تجمع
association psychology	روانشناسی تداعی گرا
resemblance	[تداعی کردن طرح یا الگو]
reversing	وارونه
upside down	وارونه
head over heels	وارونه
jackknife	وارونه
inverted	وارونه
inversion	وارونه
inversions	وارونه
heels over head	وارونه
topsyturvy	وارونه
reverse	وارونه
reverses	وارونه
right side up	وارونه
turned inside out	وارونه
inverse	وارونه
conversing	وارونه
outside in	وارونه
converses	وارونه
resupinate	وارونه
converse	وارونه
backward	وارونه
the wrong side outward	وارونه
topsy turvy	وارونه
topsy-turvy	وارونه
reversed	وارونه
conversed	وارونه
turbinate	وارونه مخروط
to keel over	وارونه کردن
turn out	وارونه کردن
de-	وارونه کردن
inverted arch	قوس وارونه
invert arch	طاق وارونه
inverse segregation	تجزیه وارونه
to turn upside down	وارونه کردن
invcersely	بطور وارونه
reversely	وارونه بعکس
obcordate	بشکل دل وارونه
mirror reading	وارونه خوانی
mirror writing	وارونه نویسی
it is the other way round	وارونه است
opposite meaning	معنی وارونه
inverted file	فایل وارونه
reaction formation	واکنش وارونه
palinlexia	وارونه خوانی
resupination	وارونه بودن
reverse dive	شیرجه وارونه
reverse image	تصویر وارونه
inverted arch	طاق وارونه
palingraphia	وارونه نویسی
backwards	ازپشت وارونه
inverts	وارونه کردن
invert	وارونه کردن
keel	وارونه شدن
keels	وارونه شدن
opposites	وارونه از روبرو
opposite	وارونه از روبرو
conversing	واژگون وارونه
converses	واژگون وارونه
ironies	وارونه گویی
conversed	واژگون وارونه
converse	واژگون وارونه
cant	وارونه کردن
turn	وارونه کردن
anastrophe	سخن وارونه
inverting	وارونه کردن
back azimuth method	گرای وارونه
irony	وارونه گویی
turns	وارونه کردن
backset	معکوس وارونه
instead of the reverse	بجای وارونه این
walden inversion	وارونه سازی والدن
convert	برگرداندن وارونه کردن
converted	برگرداندن وارونه کردن
to tutn end for end	وارونه کردن برگرداندن
converts	برگرداندن وارونه کردن
turn over	وارونه کردن برگرداندن
uratzuk	ضربه مشت وارونه
converting	برگرداندن وارونه کردن
backward chaining	زنجیرهای کردن وارونه
reciprocal wavelength	طول موج وارونه
reversing	شکست وارونه کردن
negatively	منفی وار وارونه
inverted vault	طاق قوسی وارونه
inverted siphon	شتر گلوی وارونه
backward conditioning	شرطی کردن وارونه
backward notion	حرکت قهقرایی یا وارونه
full gainer	شیرجه وارونه با پشتک
contrariwise	بطور وارونه ومعکوس
reverses	شکست وارونه کردن
reversed	شکست وارونه کردن
reverse	شکست وارونه کردن
obversely	بشکل تخم مرغ وارونه
invertible	وارونه شدنی قابل قلب
to invert a tumbler	پیاله یا استکانی را وارونه کردن
double ressaunt	[ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
in cavetto	[نقش برجسته کاری وارونه]
obovate	بشکل تخم مرغ وارونه
inductive feedback	پیوست برگشت وارونه القائی
turbinate	فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
topsy-turvy world [upside-down world]	جهان سروته [درهم وبرهم ] [وارونه ]
keel	حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
to turn down	وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
keels	حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
tree of life	درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
keels	حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel	حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
reversion	برعکس کردن وارونه کردن