Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
firing order
ترتیب احتراق
Search result with all words
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
order of fire
ترتیب احتراق موتور
Other Matches
crossfiring
اتصال کوتاه بین دو سیم درسیستم احتراق که باعث احتراق نابهنگام میشود
premature ignition
احتراق نابهنگام احتراق بیموقع
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
critical grid current
جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
chains
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
burning
احتراق
arson
احتراق
firing
احتراق
seeting on fire
احتراق
oxidization
احتراق
deflagration
احتراق
ignition
احتراق
lighting
احتراق
inflammation
احتراق
combustion
احتراق
explosions
احتراق
explosion
احتراق
combustion efficiency
بازده احتراق
sulphur
اصل احتراق
ignition switch
کلید احتراق
dual ignition
احتراق دو برقی
combustion area
محفظه احتراق
combustion chamber
محفظه احتراق
ignition pulse
ایمپولز احتراق
combustion
اشتعال احتراق
combustion efficiency
راندمان احتراق
premature ignition
احتراق زودرس
ignition spark
جرقه احتراق
pre ignition
زود احتراق
combustiblity
قابلیت احتراق
firing position
موقعیت احتراق
external combustion
احتراق خارجی
flame out
قطع احتراق
internal combustion
احتراق داخلی
heat of combustion
گرمای احتراق
combustor
محفظه احتراق
combustible
قابل احتراق
ignition
اشتعال احتراق
inexplosive
غیرقابل احتراق
combustible
احتراق پذیر
duplex ignition
احتراق دوگانه
heat value
گرمای احتراق
heating value
گرمای احتراق
flash point
نقطه احتراق
magneto ignition
احتراق با مگنت
hot bulb ignition
احتراق سرسرخ
advanced ignition
اوانس احتراق
ignition voltage
ولتاژ احتراق
ignition by contact
احتراق تماسی
base ignition
احتراق تحتانی
firing accessories
لوازم احتراق
igniting spark
جرقه احتراق
igniting point
نقطه احتراق
ignitability
قابلیت احتراق
igniting agent
عامل احتراق
ignitible
قابل احتراق
ignitibility
قابلیت احتراق
igniter switch
کلید احتراق
timing
زمان احتراق
misfiring
احتراق ناقص
igniter switch
سوئیچ احتراق
ignitable
قابل احتراق
ignition by incandescence
احتراق التهابی
ignition cable
کابل احتراق
ignition pulse
ضربه احتراق
burning brand
نوع احتراق
single ignition
احتراق تک برقی
ignition condition
حالت احتراق
ignition control
کنترل احتراق
ignition current
جریان احتراق
ignition device
وسیله احتراق
ignition lag
تاخیر احتراق
ignition pulse
پالس احتراق
combustibility
قابلت احتراق
ignition circuit
مدار احتراق
sulfur
اصل احتراق
surface burning
احتراق سطحی
ignition charge
خرج احتراق
two spark ignition
احتراق دو جرقهای
ignition choke
پیچک احتراق
triple ignition
احتراق سه برقی
ignition temperature
درجه حرارت احتراق
ignition system
سیستم احتراق موتور
ignition by contact breaking
احتراق با قطع کنتاکت
jump spark ignition
احتراق با جرقه جهنده
ignition analyzer
اسیلوگراف کنترل احتراق
incombustibility
عدم امکان احتراق
incombustible
غیر قابل احتراق
ignition voltage
فشار الکتریکی احتراق
make and break ignition
احتراق با قطع و وصل
maximum gate trigger voltage
ولتاژ احتراق حداکثر
molar heat of combusion
گرمای مولی احتراق
delay zction firing
عمل احتراق با تاخیر
constant pressure combustion
احتراق در فشار ثابت
preignition
احتراق قبل از وقت
internal combustion engine
موتور احتراق داخلی
internal combustion engines
موتور احتراق داخلی
compression ingition
احتراق توسط فشار
dual ignition system
سیستم احتراق دوتایی
combustor
سیستم احتراق توربین
burning brand
علامت احتراق نیمسوزی
explosively
بطور قابل احتراق
maximum gate trigger current
جریان احتراق حداکثر
combustible
جسم قابل احتراق
molar enthalpy of combusion
انتالپی مولی احتراق
vaporizing combustor
سیستم احتراق توربین گاز
capacitor discharge ignition
سیستم احتراق با انرژی زیاد
cannular
محفظه احتراق حلقوی شکل
burner cans
محفظه احتراق موتورهای توربینی
can annular
محفظه احتراق حلقوی شکل
afterburning
عملیات بعد از احتراق سوخت
timing
تنظیم زمان احتراق موتور
firedamp
گاز قابل احتراق معدن
can
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
ignition
احتراق اتش زدن مشتعل کردن
explosive
قابل احتراق ماده محترقه یا منفجره
canning
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
cans
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
precombustion chamber engine
موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی
backfires
احتراق درموتورهای درونسوز قبل ازتکمیل عمل تراکم
backfired
احتراق درموتورهای درونسوز قبل ازتکمیل عمل تراکم
backfiring
احتراق درموتورهای درونسوز قبل ازتکمیل عمل تراکم
backfire
احتراق درموتورهای درونسوز قبل ازتکمیل عمل تراکم
plug nozzle
نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی
igniter
ماده بسیار قابل احتراق که باماده ضعیفتر مخلوط میشود
burner compartment
قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
hot test
تست استاتیک موتور راکت که در ان احتراق واقعی صورت میگیرد
charactristic lenght
نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
restricted propellant
سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
residence time
مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
multipropellant
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
hung start
شرایطی در استارت توربینهای گاز که در ان احتراق صورت میگیرد ولی موتور به سرعت خودکفایی نمیرسد
anomaly
بی ترتیب
anomalies
بی ترتیب
assortments
ترتیب
assortment
ترتیب
arramgement
ترتیب
catenation
ترتیب
arrangment
ترتیب
systems
ترتیب
ordering
ترتیب
ataxic
بی ترتیب
collocation
ترتیب
disorderly
بی ترتیب
orderliness
ترتیب
to make an arrangement
ترتیب
to order
<idiom>
به ترتیب
arr
ترتیب
randomly
بی ترتیب
configuration
ترتیب
configurations
ترتیب
set up
ترتیب
serialization
ترتیب
random
بی ترتیب
regvlarity
ترتیب
pial
بی ترتیب
irregular
بی ترتیب
out of kelter
بی ترتیب
ordonnance
ترتیب
management
ترتیب
managements
ترتیب
respectively
به ترتیب
arrangement
ترتیب
arrangements
ترتیب
organisations
ترتیب
organization
ترتیب
organizations
ترتیب
orderless
بی ترتیب
sequence
ترتیب
kelter
ترتیب
immethodical
بی ترتیب
lay out
ترتیب
system
ترتیب
sequences
ترتیب
in series
به ترتیب
kelter or kilter
ترتیب
regularity
ترتیب
regularities
ترتیب
order
ترتیب
multi chamber
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
kelter
بی ترتیب مختل
alphabetical order
ترتیب رکوردها
first in first out
به ترتیب ورود
sort order
نظم ترتیب
fifo
به ترتیب ورود
march order
ترتیب راهپیمایی
arrengement
ترتیب دادن
ascending order
ترتیب صعودی
on this
<adv.>
به این ترتیب
hereunto
<adv.>
به این ترتیب
hereto
<adv.>
به این ترتیب
for this purpose
<adv.>
به این ترتیب
concerning this
<adv.>
به این ترتیب
as to that
<adv.>
به این ترتیب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com