Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
empire
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empire city
نیویورک
empire day
روز میلادویکتوریا
empire cloth
پارچه روغنی
roman empire
امپراطوری رم
celestial empire
لقب کشور چین
Ottoman Empire
امپراتوری عثمانی
the chief mufii in the ottoman empire
شیخ الاسلام
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
commander
فرمانده
commander
ارشد
commander
سردار
commander of d.
سرلشگر
commander of d.
فرمانده
commander
سرکرده تخماق
commander
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
chalk commander
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
brigade commander
فرمانده تیپ
battery commander
فرمانده اتشبار
commander of the faithful
امیرالمومنین
commander's call
در اختیار فرماندهی
commander-in-chief
فرمانده کل
commander's call
ساعات در اختیار فرماندهی
commander's concept
تدبیر فرمانده
commander's estimate
براورد فرماندهی
commander's concept
تدبیر عملیاتی فرمانده
lieutenant commander
دریابان
army commander
فرمانده ارتش
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
battalion commander
فرمانده گردان
wing commander
سرهنگ دوم هوایی
commander in chief
فرمانده کل
commander in chief
فرمانده کل
commander in chief
فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commander's guidance
دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
commander's manual
ائین نامه راهنمای فرماندهان راهنمای فرماندهان در امر اموزش
exercise commander
فرمانده مانور
blue commander
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
territorial commander
فرمانده سرزمینی
supreme commander
فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
fleet commander
فرمانده ناوگان
division commander
فرمانده لشگر
relief commander
گروهبان پاسدار یا پاسبخش
regiment commander
فرمانده هنگ
sector commander
فرمانده ناحیه پدافند هوایی
commander's seat
صندلیفرمانده
company commander
فرمانده گروهان
sector commander
فرمانده ناحیه
corps commander
فرمانده سپاه
tactical air commander
فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
air defense commander
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
combat commander's insignia
علامت فرماندهی بر یکان رزمی
area air defense commander
فرمانده منطقه پدافند هوایی
out of order
نادرست
by order of
حسب الامر
first order
مرتبه اول
out of order
درهم برهم
by order of
فرمان
out of order
خراب
second order
مرتبه دوم
out of order
از کار افتاده
in order that
تا اینکه
well-order
خوش ترتیب
[ریاضی]
to the order of
به حواله کرد
re order
سفارش دوم باره
in order that i may go
برای اینکه بروم
in order that he may go
برای اینکه برود
in order that
برای اینکه
out of order
<idiom>
کارنکردن
out of order
<idiom>
برخلاف قانون ،نامناسب
to order
<idiom>
به ترتیب
in order
درست
to the order of
در وجه
to the order of
بحواله کرد
in order
صحیح
in order
دایر
in order to
<idiom>
اعتماد شخص را بدست آوردن
In this order. In this way.
باین ترتیب
order
دستور دادن سفارش
order
نظام معماری
order
دستور سفارش
order
شیوه
order
سبک معماری
order
سفارش دادن کالا یا جنس
order
نظم دادن
order about
پیوسته پی فرمان فرستادن
order
فرمان نظم
order
خرید سفارش خرید
order
ترتیب انجام کار
order
رتبه
order
امر
order
حواله کرد حواله کردن دستور
order
حواله
order
حکم
order
مرتب کردن
order
راسته
order
کد عمل
order
سفارش دادن دستور دادن
order
دستورالعمل دستور
order
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order
ترتیب
order
دستور دادن
order
دستورعملیاتی
order
سفارش دادن تنظیم کردن
order
نظم
order
منظم کردن
order
ن
order
مرتبه
order
[placed with somebody]
دستور
[ازطرف کسی]
order off
حکم خروج
order
سفارش
order
سفارش دادن
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
order
دستورالعمل
in order to ...
تا
[اینکه ]
in order to ...
برای
[اینکه]
order
دستور
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
reculaulation order
تنظیم محاسبه مجدد
referral order
درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
review order
لباس وتحملات سان
order cheque
چک در نام فرد خاص
review order
لباس وتجهیزات و وسائل کامل
partial order
ترتیب جزئی
second order factor
عامل مرتبه دوم
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
public order
نظم عمومی
route order
فرمان ستون راه رو
second order conditions
شرایط ثانوی
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order of discharge
حکم تصفیه
order of discharge
حکم برائت ذمه
payable to order
قابل پرداخت به حواله کرد
pay order
سندپرداخت حقوق
order of fire
روش تیراندازی
pay order
لیست پرداخت حقوق
partial order
پاره ترتیب
order of fire
ترتیب توالی اتش
order of fire
ترتیب احتراق موتور
order of magnitude
مرتبه بزرگی
order of matrix
مرتبه ماتریس
order of service
سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
order of the day
برنامه روزانه
order of the day
معادل agenda
order of the day
دستور جلسه
order time
زمان سفارش کالا
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
order of battle
سازمان نیروهایا یکان
order of battle
ترتیب نیرو
purchase order
سفارش خرید
purchase order
دستور خرید
provisional order
دستور موقت اداری
processing of the order
انجام سفارش
probation order
دستور یا حکم تعلیق مجازات
post order
حواله پستی
place an order
سفارش دادن
order code
رمز دستور
order for goods
سفارش کالا
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
order format
قالب دستور
order format
قالب سفارش
order in council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
order in council
تصویب نامه دولتی
order of bankruptcy
حکم ورشکستگی
order off the field
حکم خروج
Ionic Order
[معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
in good order
<adj.>
مرتب
in good order
<adj.>
منظم
to order somebody back
کسی را فراخواندن
to order somebody back
کسی را معزول کردن
to order somebody back
کسی را احضار کردن
call-up order
دستور به خدمت
[سربازی]
Lattice
[order]
توری
[ترتیب]
[ریاضی]
Lattice
[order]
شبکه
[ریاضی]
Order theory
ترتیب جزئی
[ریاضی]
in good order
<adj.>
تروتمیز
Gigantic Order
[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی]
[معماری]
Giant Order
شیوه غول ستونی
[معماری]
German Order
سبک معماری آلمانی
[نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
French Order
سبک معماری فرانسوی
Doric Order
سبک معماری دوریک
Orinthian Order
معماری کلاسیک
[در یونان و رم]
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
Bassae Order
[معماری یونی یونان]
balustrade Order
ترتیب نرده ستون ها
Attic Order
ستون بندی آتنی
assemblage of Order
ستون بندی مختلط
arch order
[شیوه ی ستون بندی طاق]
American order
[سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
Agricultural Order
سرستون
[سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
good order
خوش ترتیب
[فلسفه]
warning order
دستور اگهی
trial order
سفارش ازمایشی
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transaction in order
معامله به قصد فرار از دین
transaction in order
liability avoid to
to set in order
منظم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com