English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
repatriate ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriated ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriates ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriating ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
Other Matches
asylum حق پناهندگی سیاسی
asylums حق پناهندگی سیاسی
person seeking [political] asylum درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
asylum seeker درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
To seek political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To ask for political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
apolitical دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics علم سیاسی امور سیاسی
political circles محافل سیاسی دوایر سیاسی
defection پناهندگی
refuge ملجا پناهندگی
refuges ملجا پناهندگی
asylum law حقوق پناهندگی [قانون]
right of asylum حق پناهندگی بر طبق قانون یا عهدنامه
reestablishment of diplomatic relations برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
politic سیاسی نماینده سیاسی
isonomy برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
relapse بازگشت
relapsed بازگشت
relapses بازگشت
recovery بازگشت
recoveries بازگشت
relapsing بازگشت
recursion بازگشت
hark back بازگشت
flyback بازگشت
adverence بازگشت
recessions بازگشت
recession بازگشت
regression بازگشت
recesses بازگشت
recess بازگشت
return بازگشت
reversion بازگشت
returned بازگشت
returns بازگشت
returning بازگشت
line of retreat خط بازگشت یکانها
come around بازگشت کردن به
rz بازگشت به صفر
reversibility بازگشت پذیری
returnee بازگشت کننده
come back بازگشت بازیگر
cr بازگشت نورد
returnees بازگشت کننده
chare کردن بازگشت
repatriated بازگشت به وطن
repatriate بازگشت به وطن
cannot بازگشت شود به کن
repercussions بازگشت پسزنی
regression بازگشت به گذشته
homing pigeon بازگشت کبوتر
homing pigeons بازگشت کبوتر
reference بازگشت مرجع
repatriating بازگشت به وطن
repatriates بازگشت به وطن
carriage return بازگشت نورد
references بازگشت مرجع
return account حساب بازگشت
chars کردن بازگشت
charring کردن بازگشت
char کردن بازگشت
retrace time دوره بازگشت
reentry point نقطه بازگشت
returned اعاده بازگشت
return address نشانی بازگشت
retrace interval دوره بازگشت
return key کلید بازگشت
return to zero با بازگشت به صفر
recursivity خاصیت بازگشت
return اعاده بازگشت
return to zero بازگشت به صفر
retrace period دوره بازگشت
irreversible بازگشت ناپذیر
returns اعاده بازگشت
return interval دوره بازگشت
returning اعاده بازگشت
electron recoil بازگشت الکترون
regression بازگشت [به حالت کم توسعه]
step backwards بازگشت [به حالت کم توسعه]
regress بازگشت [به حالت کم توسعه]
non renewable resource منبع بازگشت ناپذیر
curtain calls بازگشت هنرپیشگان به صحنه
nrz بدون بازگشت به صفر
payoff period دوره بازگشت سرمایه
reversible figures شکلهای بازگشت پذیر
payout period دوره بازگشت سرمایه
reversible perspective نمای بازگشت پذیر
flyback power supply توان اور بازگشت
recidivation بازگشت به تکرار جنایات
recidivism بازگشت به تکرار جنایات
activate بازگشت بازیگر به زمین
ball return بازگشت گوی بولینگ
non return to zero بدون بازگشت به صفر
curtain call بازگشت هنرپیشگان به صحنه
kickback power supply توان اور بازگشت
refers فرستادن بازگشت دادن
recurrent راجعه بازگشت کننده
refer فرستادن بازگشت دادن
referred فرستادن بازگشت دادن
references کتاب بس خوان بازگشت
reference کتاب بس خوان بازگشت
activated بازگشت بازیگر به زمین
activates بازگشت بازیگر به زمین
activating بازگشت بازیگر به زمین
irretrievable آنچه قابل بازگشت نیست
ball retour track مسیر بازگشت گوی بولینگ
circulated چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
circulates چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
circulate چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
walkabouts بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
holdup بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
reconversion هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
walkabout بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
Jehovah's Witnesses دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
diplomatic سیاسی
socio political سیاسی
politicos سیاسی
political سیاسی
politico سیاسی
latency تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
diplomatic mission هیئت سیاسی
diplomatic officer مامور سیاسی
diplomatic passport پاسپورت سیاسی
diplomatic passport تذکره سیاسی
state prisoners محبوسین سیاسی
state prisoners زندانیان سیاسی
diplomatic privileges امتیازات سیاسی
diplomatic relations روابط سیاسی
diplomatic channels طرق سیاسی
diplomatic agent مامور سیاسی
envoy فرستاده سیاسی
envoys فرستاده سیاسی
hatchet man <idiom> کارهای سیاسی
Political opponents . مخالفین سیاسی
public life زندگی سیاسی
current affairs رویدادهایاجتماعی و سیاسی
demarche اقدام سیاسی
arithmetic , political اقتصاد سیاسی
prisoners of state محبوسین سیاسی
diplomatic representation نمایندگی سیاسی
prisoners of state زندانیان سیاسی
escapism انزوای سیاسی
state criminals مقصرین سیاسی
political offence جرم سیاسی
political mission ماموریت سیاسی
political mission هیئت سیاسی
couriers پیک سیاسی
courier پیک سیاسی
political matters مسائل سیاسی
political isolation انزوای سیاسی
state criminals مجرمین سیاسی
political offences جرائم سیاسی
ecclesia مجلس سیاسی
politico social سیاسی اجتماعی
envoyship نمایندگان سیاسی
politico social سیاسی و اجتماعی
sociopolitical اجتماعی- سیاسی
political rights حقوق سیاسی
talk politics گفتگوی سیاسی
political psychology روانشناسی سیاسی
political forces نیروهای سیاسی
political science علوم سیاسی
political debate منازعه سیاسی
political debate بحث سیاسی
anarchy بی ترتیبی سیاسی
diplomatic corps هیات سیاسی
political economy اقتصاد سیاسی
political propaganda تبلیغات سیاسی
politic زندانی سیاسی
diplomatic immunity مصونیت سیاسی
terrors ادمکشی سیاسی
politics اصول سیاسی
politically از لحاظ سیاسی
politicking فعالیت سیاسی
terror ادمکشی سیاسی
terrorists ادمکش سیاسی
terrorist ادمکش سیاسی
politicians مرد سیاسی
refugees پناهنده سیاسی
refugee پناهنده سیاسی
politician مرد سیاسی
political economy اتصاد سیاسی
political instability تزلزل یا نا استواری سیاسی
stateman مرد سیاسی زمامدار
statesmen رجل سیاسی زمامدار
a newspaper's political affiliation وابستگی سیاسی روزنامه ها
stating سیاسی رسمی وضع
neutral state حالت بی طرفی سیاسی
junto دسته بندی سیاسی
isopolity برابری در حقوق سیاسی
state سیاسی رسمی وضع
statesman رجل سیاسی زمامدار
state- سیاسی رسمی وضع
roorbach اتهامات کذب سیاسی
stated سیاسی رسمی وضع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com