Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
airless solid injection
تزریق بدون کمپرسور
Other Matches
ramjet
موتور جت بدون کمپرسور و توربین که فقط با کمپرس هوا کار میکند
hypodermic injection
تزریق زیر جلدی تزریق پوستی
compressors
کمپرسور
compressor
کمپرسور
compressors
منگنه کمپرسور
compressor rotor
رتور کمپرسور
centrifugal compressor
کمپرسور سانتریفوژ
compressor stator
استاتور کمپرسور
supercharged engine
موتور کمپرسور
compressor
منگنه کمپرسور
forced induction engine
موتور کمپرسور
turbo compressor
کمپرسور دورانی
dual compressor
کمپرسور دوتایی
reciprocating compressor
کمپرسور پیستونی
compressor oil
روغن کمپرسور
suoersonic compressor
کمپرسور مافوق صوت
diagonal flow compressor
کمپرسور با جریان متناوب
axial compressor
کمپرسور جریان خطی
rotary piston compressor
کمپرسور پیستون دار
axial flow compressor
کمپرسور جریان خطی یامحوری
blower
نوعی کمپرسور گریز از مرکز
bilge pump
پمپ فشار کمپرسور روغن
reingestion stall
واماندگی کمپرسور درتوربینهای گاز
compressor inlet temperature
دمای گازهای ورودی کمپرسور
compressor discharge pressure
فشار در قسمت خروجی کمپرسور
compressor inlet pressure
فشار در قسمت ورودی کمپرسور
discs
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
disc
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
mud injection
تزریق گل
intinction
تزریق
transfusion
تزریق
mud grouting
تزریق گل
transfusions
تزریق
injection
تزریق
injections
تزریق ها
shot
تزریق
shots
تزریق
low level injection
تزریق کم
sprayed
تزریق
infusions
تزریق
sprays
تزریق
jab
[colloquial]
تزریق
injective function
تزریق
spray
تزریق
jab
[British]
[colloquial]
تزریق
spraying
تزریق
infusion
تزریق
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
injector
تزریق کننده
spartter
تزریق کننده
immit
تزریق کردن
injection grid
شبکه تزریق
gas injection
تزریق بنزین
fule injection
تزریق سوخت
spartter loss
تلف تزریق
spary gun
پیستوله تزریق
blanket grouting
تزریق سطحی
grout curtain
پرده تزریق
injector
الت تزریق
injection point
نقطه تزریق
injection of money
تزریق پول
injector valve
سوپاپ تزریق
injection efficiency
بازده تزریق
inspirator
تزریق کننده
grouting gallery
دالان تزریق
injection level
سطح تزریق
grouting galleries
مجاری تزریق
injection capacity
فرفیت تزریق
intake well
چاه تزریق
blast injection engine
موتور تزریق دم
cement grouting
تزریق سیمان
perfusion
تزریق وریدی
spary gun
تلمبه تزریق
sprayed
تزریق کردن
spraying
تزریق کردن
chemical grouting
تزریق شیمیایی
sprays
تزریق کردن
metal spraying
تزریق فلزی
vaccinophobia
تزریق هراسی
grout hole
چاه تزریق
pilot injection
تزریق مقدماتی
grout hole
سوراخ تزریق
spray
تزریق کردن
drilled grout hole
چاه تزریق
perfuse
تزریق کردن
drilled grout hole
سوراخ تزریق
syringe
تزریق کردن
chemical consolidation
تزریق شیمیایی
injects
تزریق کردن
injected
تزریق کردن
guns
دستگاه تزریق
chemical injection
تزریق شیمیایی
gun
دستگاه تزریق
clay grouting
تزریق خاک رس
syringes
تزریق کردن
injecting
تزریق کردن
inject
تزریق کردن
jetting tube
لوله تزریق در حفاری
transfusion
رسوخ تزریق خون
injection
داروی تزریق کردنی
injection timing
تنظیم مقدار تزریق
iodize
یود تزریق کردن
petrol injection motor
موتور تزریق بنزینی
petrol injection pump
پمپ تزریق بنزین
injector pump
پمپ تزریق سوخت
metal spray gun
تلمبه تزریق فلز
needling
با سوزن تزریق کردن
needles
با سوزن تزریق کردن
needled
با سوزن تزریق کردن
needle
با سوزن تزریق کردن
transfusions
رسوخ تزریق خون
hypodermics
تزریق زیر جلدی
hypo
تزریق زیر جلدی
grease injector
تزریق کننده گریس
gas injection method
روش تزریق گاز
fuel injection system
سیستم تزریق سوخت
grouting
تزریق دوغاب سیمان
flame spray
تزریق کردن شعلهای
hypodermic
تزریق زیر جلدی
grouted alluvium
ابرفت تزریق شده
concrete gun
دستگاه تزریق بتن
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
blast furnace gun
وسیله تزریق کوره بلند
grout stop
اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
transfusable
قابل تزریق در جسم دیگری
throwin
در دنده انداختن تزریق کردن
transfuse
رسوخ یافتن در تزریق کردن در
hypo
سوزن تزریق زیر جلدی
transfusible
قابل تزریق در جسم دیگری
injector
وسیله تزریق افشانک سوخت پاش
hypodermics
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
wet take off
برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
mainlining
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainlined
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainline
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainlines
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
hypodermic
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
low level injection efficiency
ضریب بهره تزریق در سطح پایین
shoot up
<idiom>
مواد را از راه تزریق مصرف کردن
hyodermic needle
سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
emulsion injection
تزریق مصنوعی شیره قیر به داخل خاک
injection engine
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
wet rating
توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
contra injection
تزریق قطرات ریزسوخت درخلاف جهت جریان هوا
grout curtain
لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
alumetize
الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
slow pill
ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
scopolamine
ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
instils
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instills
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instil
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilling
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instill
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
wanting
بدون
unstressed
بدون مد
ex-
بدون
without
بدون
goalless
بدون گل
acheilos
بدون لب
but
بدون
ex
بدون
acheilous
بدون لب
not nearctic
بدون
bottomless
بدون ته
undoubted
بدون شک
indubitable
بدون شک
obtrusively
بدون حق
i'll warrant
بدون شک
sans
بدون
and no mistake
بدون شک
to a certainty
بدون شک
doubtlessly
بدون شک
undoubtedly
بدون شک
bloodless
بدون خونریزی
indistinctively
بدون فرق
ametabolous
بدون دگردیسی
diamensionless
بدون اندازه
unequivocal
بدون ابهام
prosaically
بدون لطافت
quiescently
بدون جنبش
dimensionless
بدون بعد
disconnectedly
بدون ارتباط
air dry
بدون رطوبت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com