Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
grease injector
تزریق کننده گریس
Other Matches
inspirator
تزریق کننده
injector
تزریق کننده
spartter
تزریق کننده
hypodermic injection
تزریق زیر جلدی تزریق پوستی
greasing
گریس
lubricating oils
گریس
emulsifiable grease
گریس
grease
گریس
greased
گریس
oiler
گریس کار
zerk fitting
گریس خور
grease pot
فرف گریس
lubricants
روغن یا گریس
oil nipple
گریس خور
lubricating nipple
گریس خور
grease nipple
گریس خور
lubrication
گریس زنی
nipples
گریس خور
nipple
گریس خور
lubricant
روغن یا گریس
chassis grease
روغن گریس
grease cup
گریس خور
hand lever operated grease gun
تلمبه دستی گریس
transmission grease
گریس جعبه دنده
degrease
پاک کردن گریس
conical head lubricating nipple
گریس خور مخروطی
degreasing
از بین بردن یا برداشتن گریس
greasing
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
grease
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
greased
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
sprayed
تزریق
spraying
تزریق
spray
تزریق
injections
تزریق ها
infusions
تزریق
sprays
تزریق
infusion
تزریق
mud injection
تزریق گل
low level injection
تزریق کم
transfusion
تزریق
transfusions
تزریق
shots
تزریق
intinction
تزریق
jab
[British]
[colloquial]
تزریق
injective function
تزریق
jab
[colloquial]
تزریق
injection
تزریق
mud grouting
تزریق گل
shot
تزریق
spary gun
پیستوله تزریق
blanket grouting
تزریق سطحی
drilled grout hole
سوراخ تزریق
grout hole
چاه تزریق
spary gun
تلمبه تزریق
grout hole
سوراخ تزریق
drilled grout hole
چاه تزریق
spartter loss
تلف تزریق
clay grouting
تزریق خاک رس
vaccinophobia
تزریق هراسی
chemical injection
تزریق شیمیایی
chemical grouting
تزریق شیمیایی
chemical consolidation
تزریق شیمیایی
cement grouting
تزریق سیمان
blast injection engine
موتور تزریق دم
guns
دستگاه تزریق
injecting
تزریق کردن
injection efficiency
بازده تزریق
syringes
تزریق کردن
injection capacity
فرفیت تزریق
injection level
سطح تزریق
metal spraying
تزریق فلزی
immit
تزریق کردن
injection of money
تزریق پول
injection grid
شبکه تزریق
injects
تزریق کردن
injected
تزریق کردن
inject
تزریق کردن
grouting gallery
دالان تزریق
grouting galleries
مجاری تزریق
perfuse
تزریق کردن
gun
دستگاه تزریق
sprays
تزریق کردن
spraying
تزریق کردن
sprayed
تزریق کردن
spray
تزریق کردن
injector valve
سوپاپ تزریق
intake well
چاه تزریق
gas injection
تزریق بنزین
fule injection
تزریق سوخت
perfusion
تزریق وریدی
grout curtain
پرده تزریق
pilot injection
تزریق مقدماتی
injector
الت تزریق
syringe
تزریق کردن
injection point
نقطه تزریق
jetting tube
لوله تزریق در حفاری
concrete gun
دستگاه تزریق بتن
injection timing
تنظیم مقدار تزریق
transfusions
رسوخ تزریق خون
injector pump
پمپ تزریق سوخت
needle
با سوزن تزریق کردن
flame spray
تزریق کردن شعلهای
hypodermic
تزریق زیر جلدی
gas injection method
روش تزریق گاز
petrol injection pump
پمپ تزریق بنزین
petrol injection motor
موتور تزریق بنزینی
grouted alluvium
ابرفت تزریق شده
grouting
تزریق دوغاب سیمان
hypo
تزریق زیر جلدی
metal spray gun
تلمبه تزریق فلز
iodize
یود تزریق کردن
fuel injection system
سیستم تزریق سوخت
injection
داروی تزریق کردنی
transfusion
رسوخ تزریق خون
needling
با سوزن تزریق کردن
needles
با سوزن تزریق کردن
needled
با سوزن تزریق کردن
hypodermics
تزریق زیر جلدی
airless solid injection
تزریق بدون کمپرسور
transfuse
رسوخ یافتن در تزریق کردن در
hypo
سوزن تزریق زیر جلدی
transfusible
قابل تزریق در جسم دیگری
blast furnace gun
وسیله تزریق کوره بلند
transfusable
قابل تزریق در جسم دیگری
grout stop
اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
throwin
در دنده انداختن تزریق کردن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
injector
وسیله تزریق افشانک سوخت پاش
hypodermic
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
mainlining
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
low level injection efficiency
ضریب بهره تزریق در سطح پایین
mainlined
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
wet take off
برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
hyodermic needle
سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
mainline
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
hypodermics
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
mainlines
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
shoot up
<idiom>
مواد را از راه تزریق مصرف کردن
emulsion injection
تزریق مصنوعی شیره قیر به داخل خاک
injection engine
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
contra injection
تزریق قطرات ریزسوخت درخلاف جهت جریان هوا
wet rating
توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
grout curtain
لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
slow pill
ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
alumetize
الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
scopolamine
ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
instilling
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instils
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instills
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instil
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instill
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com