Total search result: 202 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
creep |
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم |
creeps |
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم |
|
|
Other Matches |
|
hangover |
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است |
hangovers |
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است |
fluctuated |
تغییر مداوم |
fluctuates |
تغییر مداوم |
fluctuate |
تغییر مداوم |
graduating |
تغییر تدریجی کردن |
graduates |
تغییر تدریجی کردن |
graduate |
تغییر تدریجی کردن |
frequency drift |
تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور |
mordant |
ماده ثابت کننده |
flat |
ثابت یا تغییر نکردنی |
flattest |
ثابت یا تغییر نکردنی |
react |
تغییر به علت وجود یک ماده |
reacts |
تغییر به علت وجود یک ماده |
rheological <adj.> |
علم مطالعه تغییر شکل و جریان ماده |
reacted |
تغییر به علت وجود یک ماده |
reacting |
تغییر به علت وجود یک ماده |
rheology |
علم جریان و تغییر شکل ماده |
leap frog test |
استاندارد که از یک محل ثابت و نه تغییر در حافظه استفاده میکند |
switching |
بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه |
roll back |
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن |
variable displacement pump |
پمپ سیالی که برونده ان درطیف وسیعی با ثابت ماندن سرعت چرخش تغییر میکند |
to transubstantiate |
تغییر دادن ماده [نان و شراب مربوط به عشاربانی] به بدن و خون عیسی مسیح [دین] |
sustained rate |
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم |
phased |
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی |
phase |
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی |
phases |
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی |
variable ratio |
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند |
away |
پیوسته بطور پیوسته |
static employment |
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت |
thermite |
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا |
antiset |
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده |
photoresist |
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود |
materialism |
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است |
static test |
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت |
fixed capital |
سپرده ثابت اموال ثابت یکان |
gunk |
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب |
coolants |
ماده سرماساز ماده خنک کننده |
coolant |
ماده سرماساز ماده خنک کننده |
dopes |
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده |
dope |
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده |
female connector |
دوشاخه ماده متصل کننده ماده |
running |
مداوم |
continuous |
مداوم |
constant |
مداوم |
constants |
مداوم |
unremitting |
مداوم |
ongoing |
مداوم |
sequential |
مداوم |
cyclic |
مداوم |
continuing |
مداوم |
standing order |
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت |
standing orders |
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت |
durably |
بطور مداوم |
persistent inflation |
تورم مداوم |
steadied |
پی درپی مداوم |
discontinuous |
غیر مداوم |
steadiest |
پی درپی مداوم |
life long education |
اموزش مداوم |
endurance time |
سرعت مداوم |
drum rolls |
ضربات مداوم |
steadies |
پی درپی مداوم |
drum roll |
ضربات مداوم |
halting |
غیر مداوم |
continuous fire |
اتش مداوم |
running fire |
اتش مداوم |
continuous illumination |
روشنایی مداوم |
sustained rate |
نواخت مداوم |
steadying |
پی درپی مداوم |
persistent |
پایا مداوم |
sustaining growth |
رشد مداوم |
stand |
دفاع مداوم |
sustained illumination |
روشنایی مداوم |
sustained fire |
تیر مداوم |
sustained fire |
اتش مداوم |
steady |
پی درپی مداوم |
steady state growth |
رشد مداوم |
end strings |
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان |
pigments |
ماده رنگی ماده ملونه |
pigment |
ماده رنگی ماده ملونه |
fuels |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
fuelling |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
fuelled |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
fueled |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
fuel |
ماده انرژی زا ماده کارساز |
unclocked |
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت |
transitions |
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر |
transition |
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر |
continuous duty |
کار مداوم یکنواخت |
stable |
مداوم محک کردن |
assiduity |
توجه و دقت مداوم |
steady state |
وضعیت بارشد مداوم |
endurance time |
سرعت حداکثر مداوم |
stables |
مداوم محک کردن |
straight pool billiard |
بازی مداوم 1/41 بیلیاردکیسهای |
income effect |
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها |
vary |
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن |
varies |
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن |
one-night stand |
رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم |
yak |
: بطور مداوم حرف زدن |
uninterrupted duty |
کار مداوم غیر یکنواخت |
one-night stands |
رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم |
ribbon switch |
مبدل فشار مداوم به الکتریسیته |
yaks |
: بطور مداوم حرف زدن |
Constant dripping wear away the stone . <proverb> |
قطرات مداوم آب سنگ را مى ساید. |
continuation |
حرکت مداوم بسوی سبد |
continuously pointed fire |
اتش روانه شده مداوم |
imperceptible |
تدریجی |
step wise |
تدریجی |
step by step |
تدریجی |
gradatory |
تدریجی |
gradual |
تدریجی |
gradational |
تدریجی |
slow |
تدریجی |
step-by-step |
تدریجی |
piecemeal |
تدریجی |
slower |
تدریجی |
slows |
تدریجی |
progressive |
تدریجی |
slowing |
تدریجی |
slowed |
تدریجی |
slowest |
تدریجی |
memory sniffing |
ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش |
continuous strip camera |
دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم |
instillation |
ریزش تدریجی |
piecemeal |
بتدریج تدریجی |
insti |
تلقین تدریجی |
erosion |
تحلیل تدریجی |
corrosion |
فساد تدریجی |
piecemeal |
بطور تدریجی |
scale down |
کاهش تدریجی |
step by step excitation |
تحریک تدریجی |
fail softly |
با خرابی تدریجی |
delelopment |
تکامل تدریجی |
gradation |
انتقال تدریجی |
gradations |
انتقال تدریجی |
living death |
مرگ تدریجی |
evanescence |
زوال تدریجی |
fail soft |
با خرابی تدریجی |
fail soft |
تخریب تدریجی |
partial shipment |
حمل تدریجی |
glaucoma |
کوری تدریجی |
insti |
ریزش تدریجی |
quantizer |
تدریجی کننده |
gradualness |
تدریجی بودن |
graduality |
تدریجی بودن |
progressive assambly |
نصب تدریجی |
progress payments |
پرداخت تدریجی |
progressive burning |
سوزش تدریجی |
evolution |
تکامل تدریجی |
progressive relaxation |
ارمیدگی تدریجی |
progressive paralysis |
فلج تدریجی |
quantize |
تدریجی کردن |
plastic |
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر |
sampled |
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود |
sample |
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود |
lindy |
رقص دارای حرکات سریع وجهشهای مداوم |
progressional |
دارای پیشرفت تدریجی |
gas degeneration |
فساد تدریجی گازی |
intergradation |
محو سازی تدریجی |
gradual |
شیب تدریجی واهسته |
progressive burning |
سوختن تدریجی خرج |
evolution |
تحول تکامل تدریجی |
instilment |
ریزش و تلقین تدریجی |
evanescence |
فقدان تدریجی ناپایداری |
processes |
پیشرفت تدریجی ومداوم |
insinuation |
نفوذ دخول تدریجی |
process |
پیشرفت تدریجی ومداوم |
continuous strip photography |
عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم |
abklingen |
محو شدن تدریجی احساس |
evolutionism |
اصول ترقی و تکامل تدریجی |
lysis |
سقوط وزوال تدریجی مرض |
progressive cookery |
پخت تدریجی غذای یکان |
variable area nozzle |
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند |
atmospheric corrosion |
فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا |
lysate |
محصول زوال وفساد تدریجی سلول |
striptease |
رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه |
changed |
تغییر کردن تغییر دادن |
changing |
تغییر کردن تغییر دادن |
change over |
تغییر روش تغییر رویه |
changes |
تغییر کردن تغییر دادن |
change |
تغییر کردن تغییر دادن |
standing |
ثابت دستورالعمل ثابت |
escalation |
افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ |
winder |
گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت |
gynandromorph |
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده |
anti- |
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند |
lamb's tongue |
[کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان] |
accrual |
افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول |
to be exposed to a constant stream of something |
در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود] |
automatic terminal information service |
ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین |
steadiest |
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید |
steadying |
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید |
steadies |
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید |
steadied |
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید |
steady |
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید |
seen fire |
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود |
oogamete |
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده |
everywhen |
پیوسته |
ceaselessly |
پیوسته |