English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (8 milliseconds)
English Persian
semi تقریبا نصف
semis تقریبا نصف
Search result with all words
well nigh تقریبا
well-nigh تقریبا
nearly تقریبا
circa تقریبا
approximate نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated نه دقیق ولی تقریبا درست
approximates نه دقیق ولی تقریبا درست
approximating آنچه تقریبا درست است
disobedience تقریبا" معادل desertion
cumuli ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumulus ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
near تقریبا
near- تقریبا
neared تقریبا
nearer تقریبا
nearest تقریبا
nearing تقریبا
nears تقریبا
almost تقریبا
practically تقریبا"
nihilism شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
nigh تقریبا نزدیک شدن
approximately تقریبا
approximately تقریبا به درستی
much تقریبا
roughly تقریبا"
some تقریبا
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
about two years تقریبا`
about two years تقریبا` دو سال
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
all but تقریبا
anasarca ورم تقریبا شدید پشام
by a تقریبا
differentiating cicuit مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
ecdysiast زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
feckly تقریبا
fjeld فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
go near to do something تقریبا کاری را کردن
gravel blind تقریبا کور
inexactly تقریبا
it is much the same تقریبا همان است
jetstream باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
next door to تقریبا
next to impossible تقریبا نشدنی
nighly تقریبا
nip and tuck تقریبا برابر
nlq کیفیت تقریبا" عالی
preventive detention تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
pretty much تقریبا
wellnigh تقریبا
proximately تقریبا"
roughly speaking تقریبا بدون رعایت دقت
scarcely ever تقریبا هیچوقت
side cast پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
sort of تقریبا
squarish تقریبا مربع
subovate تقریبا بیضی
thereabout درهمان نزدیکی تقریبا
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
approx تقریبا
just about <idiom> تقریبا
sort of <idiom> تقریبا تا یک حدی
two cents <idiom> تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
not much of <idiom> تقریبا بد
It's about 2 miles from ... آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
The book runs to nearly 600 pages. این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
about <adv.> تقریبا
around 3 in the morning تقریبا ساعت ۳ صبح
near vertical تقریبا عمودی
roughly <adv.> تقریبا
Partial phrase not found.
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com