English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
point contact تماس نقطهای
Other Matches
de bounce جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
double row spot welding جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
pin point نقطهای
spot welding جوشکاری نقطهای
pinpoint target هدف نقطهای
multipoint line خط چند نقطهای
point group گروه نقطهای
point particle ذره نقطهای
multipoint چند نقطهای
point target اماج نقطهای
point discharge تخلیه نقطهای
point elasticity کشش نقطهای
point estimate براورد نقطهای
point defect نقص نقطهای
point contact کنتاکت نقطهای
point estimation تخمین نقطهای
point estimation براورد نقطهای
point function تابع نقطهای
point imperfection ناکاملی نقطهای
point indentification هویت نقطهای
point load بار نقطهای
point charge بار نقطهای
point operation عمل نقطهای
spot welding جوش نقطهای
bridge spot weld جوشکاری نقطهای
two point threshold استانه دو نقطهای
dot matrix ماتریس نقطهای
dot product ضرب نقطهای
dot matrix printer چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printers چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix character کاراکتر ماتریس نقطهای
rpbis همبستگی دو رشتهای نقطهای
point contact rectifier یکسو کننده نقطهای
multipoint circuit مدار چند نقطهای
diglottic stimulation تحریک دو نقطهای زبان
dichoglottic stimulation تحریک دو نقطهای زبان
lattice point group گروه نقطهای شبکه
point biserial correlation همبستگی دو رشتهای نقطهای
dot matrix printer چاپگر یا ماتریس نقطهای
spot welding electrode الکترود جوشکاری نقطهای
spot welding machine دستگاه جوش نقطهای
dot matrix printers چاپگر یا ماتریس نقطهای
single row spot welding جوشکاری نقطهای سری
known datum point نقطهای با مختصات وگرای معلوم
welded contact rectifier یکسو کننده نقطهای جوش شده
terminal نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
terminals نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
grazing point نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
previous spot نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
head spot نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
phantom section خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
check point نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
lunitidal interval فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
turning point نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
dieresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
popeye در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
diaeresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
real stagnation point نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
center of gyration نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
collimate تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
contingence تماس
ding تماس
line of contact خط تماس
contact line خط تماس
contact تماس
contacting تماس
contacted تماس
tangency تماس
taction تماس
impact تماس
impinging تماس
tangent تماس
contacts تماس
tangents تماس
impacts تماس
epicycloid منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
angle of contact زاویه تماس
corps a corps تماس بدنی
zone of contact ناحیه تماس
contact surface سطح تماس
contiguity برخورد تماس
area contact سطح تماس
contact lost تماس قطع شد
contact patrol گشتی تماس
contact point قطب تماس
contact diameter قطر تماس
contact pressure فشار تماس
contact angle زاویه تماس
communicator شخص در تماس
contact area سطح تماس
contact flange فلانژ تماس
contact party گروه تماس
contact ratio نسبت تماس
tuch تماس دادن با
point of contact نقطه تماس
going on نزدیکی تماس
skimmed تماس اندک
skim تماس اندک
interactional points نقاط تماس
line to line fault تماس خطوط
to bring into contact تماس دادن
movement to contact حرکت به تماس
finishes تماس انتهایی
finish تماس انتهایی
shock hazard خطر تماس
skims تماس اندک
to be in rapport تماس داشتن
to be in contact تماس داشتن
contact area منطقه تماس
galvanism تماس برق بابدن
touch panel صفحه حساس به تماس
to keep in touch with any one باکسی تماس داشتن
tuch سر زدن تماس داشتن
touch sensitive panel صفحه حساس به تماس
osculation تماس اشتراک صفات
osculatory وابسته به بوسه یا تماس
touch sensitive tablet تابلو حساس به تماس
movement to contact حرکت به اخذ تماس
get in touch with someone <idiom> باکسی تماس گرفتن
grazing point نقطه تماس با مانع
telebrief تماس مستقیم تلفنی
contact print چاپ به طریقه تماس
synapse محل تماس دوعصب
look in on <idiom> تماس حاصل کردن
contact report گزارش اخذ تماس
youch sensitive screen صفحه حساس به تماس
contacting تماس یافتن تماسی
phoned پاسخ به تماس در تلفن
contacted تماس یافتن تماسی
action on the blade تماس با شمشیر حریف
phones پاسخ به تماس در تلفن
contacts تماس یافتن تماسی
phone پاسخ به تماس در تلفن
phoning پاسخ به تماس در تلفن
break off قطع تماس با دشمن
contact تماس یافتن تماسی
flat تماس دو لبه اسکیت
flattest تماس دو لبه اسکیت
contact fire انفجار در اثر تماس
contact backlash دنده کور تماس
contact behavior رفتار تماس جویانه
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
osculate تماس نزدیک حاصل کردن
contacting محل اتصال تماس گرفتن
To establish( make) contact. تماس دایر ( برقرار ) کردن
ground تماس دادن توپ با زمین
contact محل اتصال تماس گرفتن
contacted محل اتصال تماس گرفتن
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
faded تماس باهدف از بین رفت
contact fire انفجارمین در اثر تماس با کشتی
contacts محل اتصال تماس گرفتن
contact with the net خطای تماس با تور والیبال
advance to contact پیشروی برای اخذ تماس
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
physical مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
lose track of <idiom> ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
Where can I contact Mr …. ? کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
brushes تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
contacted قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshed صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshes صدای تماس جسم سریع با هوا
contacting قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
touch تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
You can call me at ... [phone no.] <idiom> شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
contacts قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whoosh صدای تماس جسم سریع با هوا
touches تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
whooshing صدای تماس جسم سریع با هوا
centroid در مختصات هندسی نقطهای که مختصات ان میانگین حسابی مختصات همه نقاط ان شکل است
footprint قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
contacted ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacting ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
split the uprights امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
contact ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
split lean پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
contacts ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
footprints قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
punts توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punted توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
first down اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
full pitch پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full toss پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com