English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English Persian
torso تندیس از کمربه بالا
torsos تندیس از کمربه بالا
Other Matches
altar-piece پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
statue تندیس
icon تندیس
sculptors تندیس گر
statues تندیس
sculptor تندیس گر
icons تندیس
sculptress تندیس گر
image تندیس
images تندیس
ikons تندیس
figuring پیکره تندیس
glyptotheca گالری تندیس
figures پیکره تندیس
figure پیکره تندیس
statuesque تندیس وار
statuettes تندیس ریزه اندام
statuette تندیس ریزه اندام
hermes هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
herm هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
amorino [تصویر یا تندیس پسر بچه بالدار]
hippocamp [تندیس موجودی که نصف بدنش اسب و نصف دیگرش ماهی است.]
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
uppermost از بالا
overhead سر بالا
headwater بالا اب
overhead بالا
aweigh بالا
overtone بالا تن
above در بالا
highs بالا
upper بالا
upped بالا
balconies لژ بالا
upping رو به بالا
upped رو به بالا
superincumbent از بالا
upping بالا
up بالا
overtones بالا تن
highest بالا
over- بالا
ascendency بالا
lever bridge پل بالا رو
ascendancy بالا
up there ان بالا
up stairs بالا
up رو به بالا
aloft بالا
gallery لژ بالا
outreach بالا
over بالا
on high در بالا
at a great age در سن بالا یی
upper limit حد بالا
in old age [in great age] در سن بالا
top بالا
galleries لژ بالا
high بالا
balcony لژ بالا
upside بالا
atop بالا
top-down از بالا به پایین
raise بالا بردن
top down از بالا به پایین
spec مشخصات بالا
raise بالا کشیدن
jack up بالا بردن
raises بالا کشیدن
raises بالا بردن
jacks بالا بردن
upgraded بطرف بالا
upgrading بطرف بالا
rallied بالا بردن قی مت
rallies بالا بردن قی مت
rally بالا بردن قی مت
promote بالا بردن
shoot forth بالا جستن
upgrading از درجه بالا
upgrading بالا بردن
upgrade بالا بردن
upgrade از درجه بالا
upgrade بطرف بالا
upgraded بالا بردن
upgraded از درجه بالا
upgrades بالا بردن
upgrades از درجه بالا
upgrades بطرف بالا
shoot out بالا جستن
shoot-outs بالا جستن
soar بالا رفتن
Mt بالا رفتن
Mts بالا رفتن
elevate بالا بردن
elevates بالا بردن
elevating بالا بردن
promoted بالا بردن
promotes بالا بردن
promoting بالا بردن
upheaval بالا امدن
upheavals بالا امدن
shoot-out بالا جستن
aspiring بالا رفتن
aspires بالا رفتن
soared بالا رفتن
soars بالا رفتن
ascendance بالا رفتن
raising بالا اوردن
embezzle بالا کشیدن
embezzled بالا کشیدن
embezzles بالا کشیدن
embezzling بالا کشیدن
aspire بالا رفتن
aspired بالا رفتن
jack بالا بردن
high frequency alternator ژنراتورفرکانس بالا
it comes from above از بالا می آید
upraise بالا بردن
joo chin pyon soon koot کف دست بالا
upper bound کران بالا
upper beam تیر بالا
uplifter بالا برنده
long precision با دقت بالا
up and down بالا و پایین
unfield میدان بالا
toss your oars پارو بالا
intumesce بالا امدن
uprear بالا بردن
high grown بلند بالا
high impedance امپدانس بالا
high order رتبه بالا
high precison دقت بالا
high resolution وضوح بالا
high storage انباره بالا
high temperature دمای بالا
high voltage ولتاژ بالا
high wing بال بالا
upriser بالا رونده
mountant بالا رونده
topsides قسمت بالا
topside قسمت بالا
they were filfty at the outsid دست بالا
pushup بالا فشردنی
the upper storey اشکوب بالا
radio frequency فرکانس بالا
regorge بالا اوردن
the above figures ارقام بالا
res noitaloseR بالا
talll بلند بالا
surmountable بالا قرارگرفتنی
scandent بالا رونده
to bring up بالا اوردن
to cast the g. بالا اوردن
topmast دکل بالا
top pour ریختن از بالا
top cast ریختن از بالا
top carriage قنداق بالا
to set in بالا امدن
to puff up بالا امدن
to puff out بالا امدن
plan view دید از بالا
plan view نمای بالا
to fetch up بالا اوردن
spoke bone زند بالا
toss بالا انداختن
heave بالا کشیدن
heaved بالا کشیدن
radius زند بالا
on stilts بالا ایستاده بل
ascending بالا رونده
booster بالا برنده
boosters بالا برنده
abovestairs طبقه بالا
ascendent بالا رونده
ascensive بالا رونده
uplifts بالا بردن
uplift بالا بردن
tossed بالا انداختن
tosses بالا انداختن
tossing بالا انداختن
atop بطرف بالا
hoist بالا بردن
hoist بالا کشیدن
hoisted بالا بردن
hoisted بالا کشیدن
hoists بالا بردن
hoists بالا کشیدن
at the utmost دست بالا
bottom up از پایین به بالا
upward motion حرکت رو به بالا
upward flow جریان رو به بالا
head piece قسمت بالا
heave away بالا بکشید
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com