Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 130 (9 milliseconds)
English
Persian
devaluation
تنزل نرخ
Search result with all words
reduce
تنزل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تنزل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تنزل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
active
تنزل بردار
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
degradation
تنزل
degradation
تنزل رتبه
degradation
تنزل درجه
decadence
تنزل
sag
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
decrease
تنزل
decreased
تنزل
decreases
تنزل
depression
تنزل افسردگی
depression
تنزل ناصافی
depressions
تنزل افسردگی
depressions
تنزل ناصافی
contraction
تنزل
contractions
تنزل
depreciation
تنزل
decay
خرابی تنزل
decay
فاسد شدن تنزل کردن
decayed
خرابی تنزل
decayed
فاسد شدن تنزل کردن
decaying
خرابی تنزل
decaying
فاسد شدن تنزل کردن
decays
خرابی تنزل
decays
فاسد شدن تنزل کردن
devaluation
تنزل قیمت پول
devaluation
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
retrograde
تنزل کننده
reduction
تنزل
reductions
تنزل
comedown
تنزل رتبه ومقام
deflation
تنزل قیمت
devaluate
تنزل قیمت دادن
devalue
تنزل قیمت دادن
devalued
تنزل قیمت دادن
devalues
تنزل قیمت دادن
devaluing
تنزل قیمت دادن
demote
تنزل رتبه دادن
demoted
تنزل رتبه دادن
demotes
تنزل رتبه دادن
demoting
تنزل رتبه دادن
declassified
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
degrade
تنزل کردن
degrade
تنزل دادن
degrade
تنزل رتبه دادن
degrades
تنزل کردن
degrades
تنزل دادن
degrades
تنزل رتبه دادن
abate
تنزل
abated
تنزل
abates
تنزل
abating
تنزل
fall
تنزل کرد ن
fall
تنزل کردن
fall
تنزل
fluctuation
ترقی و تنزل نوسان
decline
تنزل کردن کاستن
decline
تنزل
declined
تنزل کردن کاستن
declined
تنزل
declines
تنزل کردن کاستن
declines
تنزل
declining
تنزل کردن کاستن
declining
تنزل
pejorative
تنزل دهنده
lower
تنزل دادن
lowered
تنزل دادن
lowering
تنزل دادن
lowers
تنزل دادن
bathos
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
forfeiture
تنزل ارزش
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
currency depreciation
تنزل ارزش پول
cut rate
تنزل قیمت
decadency
تنزل
declining economy
اقتصاددر حال تنزل
declining industry
صنعت درحال تنزل
degression
تنزل
demonetization
تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
demonetize
تنزل پیدا کردن
demotion
تنزل رتبه
depreciative
تنزل دهنده
depreciator
تنزل دهنده
downswing
تنزل کارهای تجارتی وغیره
exchange depareciation
تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
exchange devaluation
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
exchange of full powers
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
Other Matches
set back
تنزل
regression
تنزل
step backwards
تنزل
regress
تنزل
fall off
<idiom>
تنزل کردن
to come down with a run
تنزل کردن
graceful degradation
تنزل مطبوع
magnetic decay
تنزل مغناطیسی
magnetic declination
تنزل مغناطیسی
mark down
تنزل قیمت
to go backward
تنزل کردن
a pejorative term
عبارتی تنزل دهنده
to sink in the scale
در مقام تنزل کردن
roll back
عمل تنزل دادن
fluctuable
مستعد ترقی و تنزل
To decrease. To lower.
پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
undulation
صعودو نزول ترقی و تنزل
to be reduced to the ranks
بپایه سربازی تنزل یافتن
playdown
تنزل دادن کوچک کردن
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
regressive tax
مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
seller's option to duble
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put option
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
put in more
عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
roasting reduction method
روش کاهش تشویهای روش تنزل تشویهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com