Dictiornary-Farsi | تهمت یا افترا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 164 (9 milliseconds)

English	Persian
slander	تهمت یا افترا
slandered	تهمت یا افترا
slandering	تهمت یا افترا
slanders	تهمت یا افترا


Search result with all words

to sue somebody for libel [slander]	از کسی برای افترا [تهمت] شکایت کردن [حقوق]
Other Matches

scandals	تهمت تهمت زدن
scandal	تهمت تهمت زدن
libeller	افترا زن
to stab in the back	افترا
fictitiousness	افترا
libels	افترا
false accusation	افترا
libelling	افترا
traducement	افترا
libelled	افترا
libeling	افترا
libeled	افترا
calumnies	افترا
libeler	افترا زن
calumny	افترا
libel	افترا
slander	افترا
mud	افترا
accusal	افترا
slanders	افترا
slandering	افترا
evil speaking	افترا
calumniation	افترا
detraction	افترا
defamation	افترا
slandered	افترا
traduced	افترا زدن به
calumniate	افترا زدن
calumnies	بهتان افترا
traducing	افترا زدن به
traduces	افترا زدن به
calumnaite	افترا زدن به
calumniatory	افترا امیز
slander	افترا زدن
slanders	افترا زدن
slandering	افترا زدن
tradece	افترا زدن به
slandered	افترا زدن
slanderous	افترا امیز
calumny	بهتان افترا
traduce	افترا زدن به
belying	افترا زدن
belies	افترا زدن
to badmouth	افترا زدن
belied	افترا زدن
defamatory	افترا امیز
belie	افترا زدن
calumniator	افترا زننده
tracucement	افترا زنی
blemish	افترا زدن
obloquy	سرزنش افترا
libel	هجو افترا زدن
libelling	هجو افترا زدن
libeling	هجو افترا زدن
libelled	هجو افترا زدن
libeled	هجو افترا زدن
libels	هجو افترا زدن
blemished	بدنام کردن افترا زدن
blemishing	بدنام کردن افترا زدن
blemishes	بدنام کردن افترا زدن
libllant	خواهان یا شاکی دعوی افترا
delation	تهمت
accusations	تهمت
delator	تهمت زن
slandering	تهمت
recrimination	رد تهمت
slanders	تهمت
slurring	تهمت
slurs	تهمت
accusal	تهمت
scandals	تهمت
scandal	تهمت
accusation	تهمت
slurred	تهمت
recriminations	رد تهمت
defamation	تهمت
libel	تهمت
libeled	تهمت
imputative	تهمت زن
libeling	تهمت
libelled	تهمت
libelling	تهمت
slur	تهمت
libels	تهمت
slandered	تهمت
false allegation	تهمت
to stab in the back	تهمت
information	تهمت
slander	تهمت
false accusation	تهمت
libelee	مدعی علیه شخص مورد افترا
libellee	مدعی علیه شخص مورد افترا
stigmatic	در معرض تهمت
incriminated	تهمت زدن به
incriminate	تهمت زدن به
noise	شایعه و تهمت
abusive	تهمت تعدی
scandalized	تهمت ناروازدن به
mudslinger	تهمت زدن
scandalizes	تهمت ناروازدن به
scandalizing	تهمت ناروازدن به
calumnies	بهتان تهمت
libellant	تهمت زننده
incriminates	تهمت زدن به
scandalize	تهمت ناروازدن به
noises	شایعه و تهمت
criminal allegation	تهمت جزائی
incriminating	تهمت زدن به
accuse	تهمت زدن
taxes	ملامت تهمت
accusing	تهمت آمیز
traducer	تهمت زن مفتری
accuses	تهمت زدن
scandalised	تهمت ناروازدن به
scandalises	تهمت ناروازدن به
scandalising	تهمت ناروازدن به
calumny	بهتان تهمت
recriminations	تهمت متقابل
criminative	تهمت امیز
counterenarge	تهمت متقابله
stigmatist	در معرض تهمت
counter charge	تهمت متقابله
calumnious	تهمت زننده
accuser	تهمت زننده
slandering	تهمت زدن
accusers	تهمت زننده
accusant	تهمت زننده
appellant	تهمت زننده
inculpatory	تهمت امیز
slanders	تهمت زدن
libelant	تهمت زننده
recrimination	تهمت متقابل
taxed	ملامت تهمت
imputative	تهمت امیز
to badmouth	تهمت زدن
tax	ملامت تهمت
slander	تهمت زدن
slandered	تهمت زدن
countercharge	تهمت متقابله
to point the finger at somebody	به کسی تهمت زدن
bring off	از تهمت تبرئه شدن
recriminative	پس دهنده بد گویی یا تهمت
bring a charge against someone	به کسی تهمت زدن
self accusation	عمل تهمت زدن به خویشتن
trump up	دروغ بافتن تهمت زدن
inculpate	تهمت زدن به مقصر دانستن
tasks	تهمت زدن تحمیل کردن
task	تهمت زدن تحمیل کردن
allegation [against somebody]	تهمت [اتهام] [در برابر کسی] [ قانون]
she was shot for a spy	اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
smear word	عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
Your slander is completely preposterous .	تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
libels	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel	هجو نامه یا توهین نامه افترا
incriminatory	تهمت امیز اتهام امیز