English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
snubber توبیخ کننده
Other Matches
increpation توبیخ
vituperation توبیخ
upbraiding توبیخ
reprimand توبیخ
rebuke توبیخ
rebuking توبیخ
repeimand توبیخ
rebuked توبیخ
chastiesement توبیخ
snuff توبیخ
reprimanding توبیخ
repoach توبیخ
reprimands توبیخ
reprimanded توبیخ
admonishment توبیخ
raillery توبیخ
rail توبیخ
rebukes توبیخ
reproachable قابل توبیخ
reprehend توبیخ کردن
reprimanding توبیخ رسمی
reprimand توبیخ رسمی
chew out توبیخ کردن
reprimands توبیخ رسمی
reprimanded توبیخ رسمی
rebuking توبیخ کردن
comeuppance توبیخ بیجا
talking-to نصیحت توبیخ
tell off توبیخ کردن
self reproof توبیخ نفس
blamable شایان توبیخ
bite someone's head off <idiom> توبیخ کردن
blameful شایان توبیخ
vituperatory توبیخ امیز
vituperate توبیخ کردن
talking to نصیحت توبیخ
redargue توبیخ کردن
rebuke توبیخ کردن
rebukes توبیخ کردن
rebuked توبیخ کردن
reproach توبیخ رسوایی
reproaching توبیخ رسوایی
reproaches توبیخ رسوایی
reproached توبیخ رسوایی
reprimand رسما" توبیخ کردن
reprimanding رسما" توبیخ کردن
to hall over the couls سرزنش یا توبیخ کردن
rebuking توبیخ کردن سرزنش
reproof ملامت توبیخ ملایم
rebuked توبیخ کردن سرزنش
rebuke توبیخ کردن سرزنش
rebukes توبیخ کردن سرزنش
reprimands رسما" توبیخ کردن
reproofs ملامت توبیخ ملایم
dirdum توبیخ باصدای بلند
keelhaul سخت توبیخ کردن
chastise توبیخ وملامت کردن
chastised توبیخ وملامت کردن
chastises توبیخ وملامت کردن
chastising توبیخ وملامت کردن
reprimanded رسما" توبیخ کردن
censurable قابل توبیخ وسرزنش
rail نرده کشیدن توبیخ کردن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
repeimand توبیخ کردن تنبیه کردن
admonitory نصیحت امیز توبیخ امیز
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
venerator تکریم کننده ستایش کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
skittish رم کننده
solver حل کننده
fillers پر کننده
fluxing oil اب کننده
benders خم کننده
catterer پچ پچ کننده
filler پر کننده
solvent اب کننده
abjurer or abjuror کننده
bender خم کننده
ear-splitting کر کننده
tracker پی کننده
hoppers لی لی کننده
hopper لی لی کننده
renunciant کننده
trackers پی کننده
fillets پر کننده
noncommittal رد کننده
deletive حک کننده
rebutter رد کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com