Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
expectational inflation
تورم قابل پیش بینی
Other Matches
anticipated inflation
تورم پیش بینی شده
unexpected inflation
تورم پیش بینی نشده
expectational inflation
تورم پیش بینی شده
inflatable
قابل تورم یا باد کردن
predictable
قابل پیش بینی
predictably
قابل پیش بینی
foreseeable
قابل پیش بینی
sensible
قابل پیش بینی
randomly
قابل پیش بینی نیست
unforeseeable
غیر قابل پیش بینی
indeterminate system
آن قابل پیش بینی نیست
random
قابل پیش بینی نیست
unpredictable
غیر قابل پیش بینی
random number
شمارهای که قابل پیش بینی نیست
unpredictable factors
عوامل غیر قابل پیش بینی
hairy
<idiom>
غیر قابل پیش بینی
[اصطلاح روزمره]
dicey
<idiom>
غیر قابل پیش بینی
[اصطلاح روزمره]
acts of God
حوادث ناگهانی و غیر قابل پیش بینی طبیعی
act of God
حوادث ناگهانی و غیر قابل پیش بینی طبیعی
You never can tell .
کار دنیا است ( قابل پیش بینی نیست )
scalar
نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
asynchronous
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
deferred exit
انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
cruelty
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
chapman region
منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
off guard
<idiom>
غیر قابل پیش بینی ،غیر منتظره
pug nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
stagflation
تورم + رکود تورم همراه با رکود
septum
حفرههای بینی پره بینی
cumulative inflation
تورم
tumescence
تورم
swelling
تورم
antinode
تورم
goutiness
تورم
deflation
ضد تورم
tumidness
تورم
protuberancy
تورم
bulges
تورم
protuberances
تورم
protuberance
تورم
unemployment inflation dilemma
تورم
bulging
تورم
bulged
تورم
inflationary
تورم
swellings
تورم
bulge
تورم
inflation
تورم
turgescence
تورم
chronic inflation
تورم مزمن
galloping inflation
تورم تازنده
monetary inflation
تورم پولی
undersirable inflation
تورم نامطلوب
galloping inflation
تورم افسارگسیخته
gas inflation
تورم گاز
struma
گواتر تورم
galloping inflation
تورم چهارنعل
anti drumming sheet
ورق ضد تورم
inflation rate
نرخ تورم
rate of inflation
نرخ تورم
inflation
تورم پول
inflationism
تورم گرایی
persistent inflation
تورم مداوم
turgidity
بادکردگی تورم
persistent inflation
تورم دائمی
structural inflation
تورم ساختاری
reflation
بازآوری تورم
reflation
تورم عمدی
secular inflation
تورم قرنی
secular inflation
تورم مزمن
galloping inflation
تورم شدید
lump
تورم
[آماس]
hyperinflation
تورم حاد
bulge
بادکردگی
[تورم]
lump
بادکردگی
[تورم]
protuberance
بادکردگی
[تورم]
swelling
بادکردگی
[تورم]
creeping inflation
تورم ارام
turgor
بادکردگی
[تورم]
creeping inflation
تورم خزنده
stagflation
تورم رکود
hidden inflation
تورم خزنده
tumescence
بادکردگی
[تورم]
tumidity
بادکردگی
[تورم]
hidden inflation
تورم پنهان
turgor
تورم
[آماس]
bulge
برامدگی
[تورم]
bulge
تورم
[آماس]
tumidity
برامدگی
[تورم]
disinflationary
کاهنده تورم
disinflation
کاهش تورم
tumescence
برامدگی
[تورم]
swelling
برامدگی
[تورم]
protuberance
برامدگی
[تورم]
tumidity
تورم
[آماس]
hyperinflation
تورم شدید
hepatitis
تورم کبد
protuberance
تورم
[آماس]
turgor
برامدگی
[تورم]
swelling
تورم
[آماس]
imported inflation
تورم وارداتی
tumescence
تورم
[آماس]
lump
برامدگی
[تورم]
guided propagation
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
swelling resistant
مقاوم در برابر تورم
strumous
دارای تورم بالشی
unexpected inflation
تورم غیر منتظره
tumescence
ورم حالت تورم
reflate
تورم ایجاد کردن
reflates
تورم ایجاد کردن
strumose
دارای تورم بالشی
runaway inflation
تورم افسار گسیخته
reflating
تورم ایجاد کردن
reflated
تورم ایجاد کردن
anticipated inflation
تورم مورد انتظار
enlarged tonsils
تورم لوزه ها
[پزشکی]
tumefaction
ورم حالت تورم
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
supply push inflation
تورم ناشی از فشار عرضه
goiterogenic
ایادکننده تورم غده تیروئید
frost heave
تورم خاک در اثر یخبندان
demand pull inflation
تورم ناشی از فشار تقاضا
wage push inflation
تورم ناشی از فشار مزد
cost push inflation
تورم ناشی از فشار هزینه
inflationism
پیروی از روش تورم اقتصادی
swell
باد غرور داشتن تورم
swelled
باد غرور داشتن تورم
swells
باد غرور داشتن تورم
ingotism
تورم و رشد بیش از حدبلورها
excess demand inflation
تورم ناشی از مازاد تقاضا
trade off between inflation and
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
goitrogenic
ایجاد کننده تورم غده تیروئید
anticipated stock losses
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
mark up price inflation
تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
natural rate hypothesis
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
predicting interval
فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
phillips curve
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
hot money
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
deflates
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
sensible
قابل درک قابل رویت
achievable
قابل وصول قابل تفریق
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
inflationary recession
رکود همراه باتورم تورم رکود
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
sniveled
اب بینی
sniveling
اب بینی
hand reading
کف بینی
snivels
اب بینی
snivelled
اب بینی
snivelling
اب بینی
snivel
اب بینی
pecker
بینی
chiromancy
کف بینی
neb
بینی
noses
بینی
night bilndness
شب بینی
palmistry
کف بینی
nozzles
بینی
double vision
دو بینی
graphology
خط بینی
cross eye
کج بینی
nose
بینی
rhinologist
بینی
snot
اب بینی
nasally
از بینی
the handle of the face
بینی
cross eye
دو بینی
nozzle
بینی
mucus of the nose
اب بینی
rheum
اب بینی
snoot
بینی
phillips curve
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com