English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
thunderstorm توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thunderstorms توفان همراه بااذرخش وصاعقه
Other Matches
typhoon توفان همراه با باران
typhoons توفان همراه با باران
stormbound قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
attributes هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
squalls توفان
windstorm توفان
stormed توفان
tornado توفان
storming توفان
storms توفان
tornadoes توفان
typhoons توفان
tempests توفان
tempest توفان
stour توفان
hurricane توفان
hurricanes توفان
squall توفان
tornados توفان
storm توفان
typhoon توفان
peer to peer network شبکه همراه به همراه
stormbound گرفتار توفان
storm trooper گروه توفان
thunderstorm توفان تندری
stormpetrel مرغان توفان
stormy petrel مرغان توفان
thunderstorms توفان تندری
snow goggles عینک توفان
tempests توفان ایجاد کردن
tempest توفان ایجاد کردن
pawn storm توفان پیادهای شطرنج
plain gypsum lath [توفان سنگ و گچ مسطح]
southeaster توفان جنوب شرقی
southwester توفان یا تندباد جنوب غربی
typhoons توفان سخت دریای چین گردباد
typhoon توفان سخت دریای چین گردباد
comrades همراه
comrade همراه
participant همراه
mid- همراه با
bundled همراه
accompanying همراه
along همراه
attendant همراه
attendants همراه
mid همراه با
on همراه
participants همراه
accompanied by همراه
acologte همراه
concomitant همراه
in company with همراه
secondary planet همراه
company همراه
companies همراه
to fight with the enemy همراه = با
non concurrent نا همراه
spasmodic همراه با انقباضات
to go along همراه شدن
to accompany همراه شدن
accompanier همراه مصاحب
spasmodically همراه با انقباضات
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
Accompanied by. Together with . به اتفاق (همراه )
unbundled غیر همراه
accompanying sound صدای همراه
accompanying fire اتش همراه
accompanying cargo بار همراه
accommpanying element عنصر همراه
bon voyage خدا به همراه
come along with me همراه من بیائید
accompanying supplies تدارکات همراه
compeer قرین همراه
door bundle بار همراه
go along همراه رفتن
good luck to you خدا به همراه
indiental music موزیک همراه
sick headache سردرد همراه با
to come along همراه امدن
to keep company with همراه بودن با
associated sound صدای همراه
attend همراه بودن
escorting همراه بدرقه
escorted همراه بدرقه
escort همراه بدرقه
accompany همراه بودن
convoy همراه رفتن
accompanied همراه بودن
escorts همراه بدرقه
attends همراه بودن
accompanies همراه بودن
fraught دارا همراه
convoys همراه رفتن
attending همراه بودن
companion همراه همدم
unaccompanied بدون همراه
kick boxing بوکس همراه با لگد
attendants همراه نگهبان کشیک
to carry a watch ساعت همراه داشتن
savate بوکس همراه با لگد
incorrect نادرست یا به همراه خطا
participative انبازی کننده همراه
amaurotic idiocy کانایی همراه با نابینایی
to go along همراه کسی رفتن
attendant همراه نگهبان کشیک
corps artillery توپخانه همراه سپاه
herewith همراه این نامه
Bring your friend along. دوستت را همراه بیاور
bitumen macadam سنگریزی همراه با قیر
wave off فرود همراه با سایش
japko chagi ضربه پا همراه گرفتن پا
bundled software نرم افزار همراه
ice storm طوفان همراه باتگرگ
to accompany همراه کسی رفتن
to cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
RIFF ماده بزرگ همراه ID RIFF.
door bundle بار پرتابی همراه با چترباز
grand mal صرع همراه با تشنج وغش
chaperon همراه دختران جوان رفتن
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
dysuria ادرار همراه با سوزش واشکال
aerial cartwheel مارپیچ همراه با پرش وچرخش
to bid a persong به کسی خدابه همراه گفتن
chaperones همراه دختران جوان رفتن
chaperone همراه دختران جوان رفتن
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
thundershower رگبار همراه با رعد وبرق
to go along همراه رفتن همراهی کردن
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
company گروهان همراه کسی رفتن
companies گروهان همراه کسی رفتن
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
chaperons همراه دختران جوان رفتن
to call on the cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
multidimensional تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
coloraturas خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
coloratura خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
cell phone users while driving کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
rear takedown with outside singleleg byl زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
chaperons شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
oxidative phosphorylation فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
chaperones شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperone شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
subscripted variable عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
sidestep traverse صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
knobstick کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
ballet اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
striptease رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
ballets اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
oratorios قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
oratorio قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
sobs همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sob همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
chaperon شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
sobbed همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbing همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
callithump رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
shares استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
desk میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
cantata شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
desks میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
do [verb] روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
milk leg ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
cantatas شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
shared استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
conditivum [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
conditorium [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
squire of dames کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
slapstick نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
user متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
users متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
blizzards باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
repeating key روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
bundled software نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
best rate of climb speed سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
female استدلالی به همراه سوکتهایی که سوزنهای اتصال نری وارد آن می شوند
creptation تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
to play gooseberry همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن)
attachment فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
processes ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
process ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
break-dancing گونهای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخشهای تند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com