English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (7 milliseconds)
English Persian
evening gun توپ سلام شامگاه
Other Matches
evening parade رژه شامگاه مراسم شامگاه
retreated مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreat مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreating مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreats مراسم شامگاه شیپور شامگاه
parting salute سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
To stand at the salute. بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
salute احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salutes احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluted احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting battery توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
saluting احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
eventide شامگاه
evening parade شامگاه
even fall شامگاه
sunsets شامگاه
eve شامگاه
dew fall شامگاه
sunset شامگاه
dewfall شامگاه
first watch نگهبانی شامگاه
evensong سرود شامگاه
crepuscle سرخی بامداد یا شامگاه
crepuscule سرخی بامداد یا شامگاه
crepuscular birds مرغابی که درسرخی شامگاه بیرون می اید
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
salutes سلام
saluting سلام
hello سلام
salute سلام
all hail سلام
allhail سلام
howdy سلام !
good afternoon سلام
kind regards سلام
hullo سلام
saluted سلام
regard سلام
salaamed سلام
salaams سلام
salaaming سلام
salaam سلام
ave سلام
greets : سلام
greeted : سلام
greet : سلام
salutations سلام
greetings سلام
salutation سلام
greeting سلام
regards سلام
regarded سلام
to take the salute سلام گرفتن
to give the time of day سلام کردن
take the salute سلام گرفتن
saluting gun توپ سلام
half cap نیم سلام
full dress لباس سلام
nodding acquaintance سلام علیک
minute gun توپ سلام
stye سنده سلام
styes سنده سلام
sties سنده سلام
hails سلام کردن
hails : سلام درود
greetings سلام کننده
greeting سلام کننده
hail : سلام درود
hail سلام کردن
hailed : سلام درود
hailed سلام کردن
hailing : سلام درود
hailing سلام کردن
gun salute تیر سلام
salaam سلام کردن
salaaming سلام کردن
blank catridge گلوله سلام
hallos سلام کردن
hello سلام کردن
hellos سلام کردن
salutes سلام دادن
hullos سلام کردن
color salute سلام به پرچم
salaamed سلام کردن
admirals' march سلام تیمساری
sty سنده سلام
salute سلام دادن
saluting سلام دادن
saluted سلام دادن
salaams سلام کردن
Remember me to him. سلام من را به او برسان. [مرد]
Please give him my (best) regards. سلام مرا به اوبرسانید
curtsey سلام یاتواضع کردن
Give him my regards. سلام من را به او برسان. [مرد]
hail سلام برشما باد
hailed سلام برشما باد
hailing سلام برشما باد
They greeted each other. با هم سلام وتعارف کردند
hails سلام برشما باد
to fire salute توپ سلام انداختن
curtsying سلام یاتواضع کردن
peace be with you سلام برشما باد
curtseying سلام یاتواضع کردن
curtsy سلام یاتواضع کردن
curtsies سلام یاتواضع کردن
saluter سلام دهنده یاکننده
to make a curtsy سلام زنانه کردن
give my r. s to him سلام مرابه او برسانید
to return a greeting جواب سلام دادن
to salute an officer افسری را سلام دادن
curtsied سلام یاتواضع کردن
fire salute توپ سلام انداختن
salutation تعارف سلام اول نامه
To take the salute. جواب سلام ( نظامی ) رادادن
salutations تعارف سلام اول نامه
Everyone sends their regards to you. همگی بهت سلام رسوندن.
gratulate تبریک گفتن سلام کردن
half cap سلام با اندک تکانی درکلاه
he has an axe to grind سلام لربی طمع نیست
levee سلام عام بارعام دادن
personal salute تیر سلام برای افراد
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
present arms سلام درحال پیش فنگ
To be a nodding acquaintance of someone . با کسی سلام وعلیک داشتن
To greet someone . To exchange greetings with someone. با کسی سلام وتعارف کردن
He didnt return (acknowledge) my greetings. جواب سلام مرا نداد
to do make or pay obeisance to بکسی تواضع یا باسر سلام کردن
Can't you just say hello like a normal person? نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
parting shots تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
ahoy ندا و خبر برای مواقع سلام لفظ
salutes سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
capped سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
saluting سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
gun salute سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
salute سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
cap سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
salvo شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvoes شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
rifle salute احترام با تفنگ سلام با تفنگ
color salute سلام پرچم احترام به پرچم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com