English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 15 (3 milliseconds)
English Persian
You beat me to it. تو از من سریعتر بودی.
You beat me to the punch. تو از من سریعتر بودی.
Other Matches
outfoot سریعتر از رقیب
wert بودی
wast بودی
simultaneeity هم بودی
wast تو بودی
inexistency نا بودی
if thou wert اگر تو بودی
If only you had told me . کاش به من گفته بودی
frictional unemployment اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
input bound وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را با نرخی سریعتر از ورود داده هاانجام بدهد
set loose <idiom> رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
RISC طراحی CPU که مجموعه دستورات آن حاوی دستورات سریع الاجرا وساده است که نوشتن برنامه را مشکلتر ولی سریعتر میکند
accelerator winding سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com