Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
preemptive attack
تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
Other Matches
spoiling attack
تک ممانعتی
prohibitive tariff
تعرفه ممانعتی
moving screen
پوشش ممانعتی
moving screen
گشتی ممانعتی
denial operations
عملیات ممانعتی
denial
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denials
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denial operations
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
interdiction
ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
closure minefield
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
flad suppression
تیر ممانعتی روی جنگ افزارهای پدافند هوایی
air interdiction
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
prophylactic
پیشگیری کننده
premune
پیشگیری کننده
preclusive buying
خرید پیشگیری کننده
preventive war
جنگ پیشگیری کننده از جنگ اصلی
catalytic
ترغیب کننده دشمن به درگیری
diversionary attack
تک منحرف کننده توجه دشمن
barrier combat air patrol
گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
starter
شروع کننده
commencer
شروع کننده
starters
شروع کننده
attempter
شروع کننده به جرم
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejected
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
reject
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
return
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returns
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returning
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returned
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
diversionary landing
فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
close up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
BIM
نشانه مشخص کننده شروع رشته دادهای که روی دیسک درایو یا نوار ضبط شده است
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
set up
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
preventive medicine
طب پیشگیری
counter-measure
پیشگیری
counter-measures
پیشگیری
precautions
پیشگیری
prophylaxis
پیشگیری
prophylaxis
طب پیشگیری
precaution
پیشگیری
prevention
پیشگیری
preemptive attack
تک پیشگیری
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
repercussion
دفع یا پیشگیری
accident prevention
پیشگیری از حوادث
goby
طفره پیشگیری
preventive maintenance
نگهداری پیشگیری
buffer zones
منطقه پیشگیری
buffer zone
منطقه پیشگیری
lead time
زمان پیشگیری
evasions
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
lead angle
زاویه پیشگیری هدف
measure
اندازه اقدام پیشگیری
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
[Benjamin Franklin]
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is better than a pound of cure.
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
leads
سیم واسطه زاویه پیشگیری
lead
سیم واسطه زاویه پیشگیری
chronic dose
دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
lateral tell
پیشگیری هواپیما در حرکت عرضی
force majeure
حادثه غیر قابل پیشگیری
start off
شروع کردن شروع شدن
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
lead pursuit
مسیر پیشگیری هواپیمای رهگیر مسیرپیشگیری هدف
disorganizes
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganize
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
windage
درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
board of conciliation
هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
end on
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
approach march
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
initiation
شروع کار شروع
out flank
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repels
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
foes
دشمن
hostile
دشمن
foe
دشمن
enemies
دشمن
adversaries
دشمن
abhorrer
دشمن
enemy
دشمن
adversary
دشمن
foeman
دشمن
xenophobe
دشمن
at d.
دشمن
adversarial
دشمن
the enemy
نیروی دشمن
merged
دشمن فاهر شد
enemies
دشمن کردن
contain
احاطه دشمن
xenophobe
دشمن بیگانه
the enemy
کشتی دشمن
antagonists
رقیب دشمن
antagonist
رقیب دشمن
antagonising
دشمن کردن
antagonize
دشمن کردن
antagonized
دشمن کردن
antagonizes
دشمن کردن
antagonizing
دشمن کردن
evading
گریز از دشمن
enemy state
دولت دشمن
evades
گریز از دشمن
evaded
گریز از دشمن
antagonises
دشمن کردن
contained
احاطه دشمن
enemy
دشمن کردن
waning
جنگ دشمن
wane
جنگ دشمن
engagements
درگیری با دشمن
engagement
درگیری با دشمن
waned
جنگ دشمن
wanes
جنگ دشمن
contains
احاطه دشمن
antagonised
دشمن کردن
evade
گریز از دشمن
archenemy
دشمن بزرگ
nemesis
دشمن بزرگ
feudist
متحد دشمن
front
سمت دشمن
enemy state
حکومت دشمن
enemy forces
نیروهای دشمن
alien enemy
دشمن خارجی
man hater
دشمن ادم
fronting
سمت دشمن
antichrst
دشمن مسیح
arch enemy
دشمن بزرگ
unfriendly
دشمن ناشناس
hostile artillery
توپخانه دشمن
potential enemy
دشمن اصلی
potential enemy
دشمن حتمی
hateable
دشمن داشتنی
hostile battery
اتشبار دشمن
hunting
شکار دشمن یا زیردریایی
action station
پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
suspect battery
اتشبار مشکوک دشمن
line of approach
راه تقرب به دشمن
break off
قطع تماس با دشمن
to pierce the enemy's line
دشمن رخنه کردن
to roll up the enemy line
بخط دشمن کردن
trophy of war
غنیمت جنگی از دشمن
betray
تسلیم دشمن کردن
enemy in liken of friend
دشمن در لباس دوست
flank crossing
عبوراز جناح دشمن
repulsing
پس زدن دشمن وازدن
repulses
پس زدن دشمن وازدن
repulsed
پس زدن دشمن وازدن
harassing
به هم زدن کارایی دشمن
harass
ایذا کردن دشمن
repulse
پس زدن دشمن وازدن
harasses
ایذا کردن دشمن
harasses
ناراحت کردن دشمن
betrays
تسلیم دشمن کردن
betraying
تسلیم دشمن کردن
harass
ناراحت کردن دشمن
betrayed
تسلیم دشمن کردن
anti air
ضد برتری هوایی دشمن
threat
دشمن تهدید کردن
close in
نزدیک شدن به دشمن
To the envy of our enemies .
به کوری چشم دشمن
One enemy is one too many.
یک دشمن هم زیاد است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com