Total search result: 201 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
nuisance raid |
تک هوایی ایذایی تک مضطرب کننده |
|
|
Other Matches |
|
harassing |
عملیان ایذایی عملیات ایذایی هوایی |
restrictive fire plan |
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی |
nuisance |
ایذایی |
nuisances |
ایذایی |
spoiling attack |
تک ایذایی |
nuisance raid |
تک ایذایی |
harassing actions |
عملیات ایذایی |
air intercept |
رهگیری کننده هوایی |
aircontroller |
کنترل کننده هوایی |
barrier combat air patrol |
گشتی هوایی سد کننده راه دشمن |
air force component |
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات |
air transport allocations board |
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی |
air raid reporting control ship |
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی |
freddie |
اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی |
air force component |
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات |
marker circle |
دایره مشخص کننده مرکزمنطقه فرود هوایی یا باندفرود هواپیما |
fire unit |
یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه |
stern attack |
در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد |
airlift service |
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی |
counterflak |
اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی |
anguished |
مضطرب |
deuced |
مضطرب |
anxious |
مضطرب |
careworn |
مضطرب |
concerned |
مضطرب |
inquiet |
مضطرب |
uneasy |
مضطرب |
uneasily |
مضطرب |
panicky |
مضطرب |
holiday |
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی |
holidays |
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی |
telling |
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی |
air policing |
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح |
antiair warfare |
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
line chief |
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
i stay |
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
disturb |
مضطرب ساختن |
unruly |
متمرد مضطرب |
besets |
مضطرب کردن |
beset |
مضطرب کردن |
perturbate |
مختل مضطرب |
vexatious |
اشفته مضطرب |
pother |
نگرانی مضطرب |
disturbs |
مضطرب ساختن |
over anxious |
اشفته مضطرب |
air delivery container |
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی |
broadcast controlled air interception |
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند |
air sentinel |
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی |
steer |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
steered |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
steers |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
flusters |
اشفتن مضطرب کردن |
flustering |
اشفتن مضطرب کردن |
flustered |
اشفتن مضطرب کردن |
fluster |
اشفتن مضطرب کردن |
disquiet |
اشفتن مضطرب ساختن |
pigeons |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
pigeon |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
air scoop |
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی |
flak |
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی |
sleeve target |
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی |
commove |
مضطرب ساختن به هیجان اوردن |
discompose |
مضطرب ساختن پریشان کردن |
fly through |
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی |
air suprmacy |
برتری کامل هوایی سیادت هوایی |
aviation pay |
معاش هوایی سختی خدمت هوایی |
air pilots |
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی |
air superiority |
برتری موقت هوایی رجحان هوایی |
air interdiction |
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی |
flag waver |
مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی |
carrier air group |
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر |
notice to airmen |
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی |
air |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
aired |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
air material |
ماتریل هوایی وسایل هوایی |
airs |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
air branch |
قسمت هوایی رسته هوایی |
splashes |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
splashing |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
air station |
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی |
splash |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
code panel |
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی |
tropopause |
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی |
air picket |
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی |
tactical air controler |
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی |
call mission |
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست |
air scout |
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی |
air photographic |
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی |
airlift command |
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی |
photogrammetry |
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی |
emergency scramble |
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی |
air defense commander |
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه |
air search attack unit |
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی |
airspace prohibited area |
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی |
airlift capacity |
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
channel airlift |
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی |
trimetrogon |
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی |
dispersal airfield |
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی |
air survey photography |
عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی |
distress |
مضطرب کردن محنت زده کردن |
distresses |
مضطرب کردن محنت زده کردن |
trunkair route |
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی |
airhead operations |
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی |
combat airlift support |
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی |
airlift control element |
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی |
country cover diagram |
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور |
pertubative |
اشفته سازنده مضطرب سازنده |
alarm |
هراسان کردن مضطرب کردن |
alarmingly |
هراسان کردن مضطرب کردن |
alarmed |
هراسان کردن مضطرب کردن |
alarms |
هراسان کردن مضطرب کردن |
alarum |
هراسان کردن مضطرب کردن |
upset |
اشفته کردن مضطرب کردن |
upsets |
اشفته کردن مضطرب کردن |
upsetting |
اشفته کردن مضطرب کردن |
chalk commander |
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی |
air defense action area |
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی |
tactical air control center |
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی |
chalk number |
شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی |
air position |
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
air distant support |
پشتیبانی هوایی دور پشتیبانی هوایی از راه دور |
air defense readiness |
وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
aerospace projection operations |
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
heavy lift |
حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین |
air alert warning |
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
desolator |
ویران کننده متروک کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
desolater |
ویران کننده متروک کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
trimmer |
دستکاری کننده صاف کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
hanger |
اویزان کننده معلق کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
spell binder |
مسحور کننده مجذوب کننده |
favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
discriminant |
تفکیک کننده جدا کننده |
designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |
accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
toasters |
سرخ کننده برشته کننده |