English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
Other Matches
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
landing forces نیروهای پیاده شونده
panel formwork قالببندی پیاده شونده
beaching party گروه پیاده شونده
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
brigade landing team تیم پیاده شونده تیپی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
precipitates غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
disembarkation به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
grenadier سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
detrain از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
regimental گردانی
ramble سر گردانی
rambled سر گردانی
rambles سر گردانی
magnetization مغناطیس گردانی
thinning رقیق گردانی
hardening سخت گردانی
runaround دور سر گردانی
revolvable دور گردانی
exception handling استثنا گردانی
rim drive لبه گردانی
rectification راست گردانی
file handling پرونده گردانی
data handling داده گردانی
transliteration نویسه گردانی
repeal باز گردانی
repeals باز گردانی
overhauling پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
temper hardening سخت گردانی بازپخت
strain hadening سخت گردانی کرنشی
hardening room اطاق سخت گردانی
curing vessel فرف سخت گردانی
hardening distortion شکستگی سخت گردانی
austemper سخت گردانی باینیت
age hardening سخت گردانی زمانی
hardening crake ترک سخت گردانی
hardening constituent جزء سخت گردانی
induction harening سخت گردانی القائی
toughen by sparks سخت گردانی با جرقه
ausformig سخت گردانی اوستینیتی
double hardening سخت گردانی مضاعف
aging سخت گردانی زمانی
work hardening سخت گردانی سرد
direct quenching سخت گردانی مستقیم
selective hardening سخت گردانی انتخابی
cementation سیمانکاری سخت گردانی
case hardening سخت گردانی سطحی
case harden سخت گردانی سطحی
broken hardening سخت گردانی شکسته
cure rate سرعت سخت گردانی
curing oven کوره سخت گردانی
hardening furnace کوره سخت گردانی
hard surfacing سخت گردانی سطحی
austemper سخت گردانی حرارتی
electrolytic deposition متالیزه گردانی گالوانیکی
quench age hardening سخت گردانی و ترساندن
nitrogen hardening سخت گردانی ازتی
precipitation hardening سخت گردانی رسوبی
magnetizing field میدان مغناطیس گردانی
magnetizing current جریان مغناطیس گردانی
induced magnetization مغناطیس گردانی القائی
partial jurisdiction حق خود گردانی محدود
magnetization characteristic منحنی مغناطیس گردانی
quenching and tempering ترساندن و سخت گردانی
radiation hardening سخت گردانی تابشی
softening furnace کوره نرم گردانی
strain hadening سخت گردانی سرد
hot tempering سخت گردانی درجهای
softening point نقطه نرم گردانی
magnetic biasing مغناطیس گردانی مقدماتی
salt bath hardening سخت گردانی حمام نمک
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
mold drying oven کوره خشک گردانی قالبی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
carburizer ماده ویژه سخت گردانی
oil hardening steel فولاد سخت گردانی روغنی
simplifications ساده گردانی مختصر سازی
simplification ساده گردانی مختصر سازی
simplifcation ساده گردانی مختصر سازی
cold upsetting die حدیده چاق گردانی سرد
quenched and tempered condition حالت ترساندن و سخت گردانی
hardening strain تغییر طول سخت گردانی
gas case hardening سخت گردانی پوسته گازی
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
depth of hardening zone عمق ناحیه سخت گردانی
self hardening steel فولاد خود سخت گردانی
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
quenching and tempering furnace کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
high frequency induction hardening سخت گردانی القایی فرکانس بالا
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
gas fired hardening tempering furnace کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
flame hardening سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
dispersion hardening سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
step down کم شونده
deliquescent اب شونده
squashy له شونده
vimineous خم شونده
diminishing کم شونده
folding تا شونده
combinatory ترکیب شونده
seceder منتزع شونده
simultaneous with each other با هم واقع شونده
accumulative جمع شونده
rigescent سخت شونده
clotty دلمه شونده
riser بلند شونده
comparand قیاس شونده
concretive سفت شونده
conducive موجب شونده
soluble oil روغن حل شونده
congregative جمع شونده
conducive منجر شونده
rubescent قرمز شونده
interviewee مصاحبه شونده
interviewees مصاحبه شونده
concentrator متمرکز شونده
tabescent لاغر شونده
friable خرد شونده
outgoing صادر شونده
analysand تحلیل شونده
ameliorative بهتر شونده
tensive سفت شونده
explosive منفجر شونده
tensive وخیم شونده
metabolic دگرگون شونده
aggravative بدتر شونده
tilting board صفحه کج شونده
adrenergic فعال شونده
accretive زیاد شونده
accumulatively بطورجمع شونده
base ejection پرتاب شونده از ته
fulminating محترق شونده
seconder دوم شونده
acquiescent راضی شونده
coagulable دلمه شونده
payee پرداخت شونده
clastic تقسیم شونده
clastic جدا شونده
payees پرداخت شونده
changful دگرگون شونده
changful جوربجور شونده
drying خشک شونده
causative سبب شونده
deterrent مانع شونده
deterrents مانع شونده
repressive مانع شونده
acidific ترش شونده
foldaway کوچک شونده
incoming وارد شونده
frequents تکرار شونده
frequenting تکرار شونده
frequented تکرار شونده
frequent تکرار شونده
increscent زیاد شونده
ingoing وارد شونده
ingoing داخل شونده
ingravescent سخت تر شونده
ingressive داخل شونده
inbound وارد شونده
illative منتج شونده
redintegrate تجدید شونده
frondescent برگ شونده
fusible ذوب شونده
gelable ژلاتینی شونده
gelable دلمه شونده
perfusive پاشیده شونده
recreant تسلیم شونده
gray سفید شونده
hardenable سخت شونده
rarefactive رقیق شونده
inhibiter مانع شونده
inhibitor مانع شونده
locator جایگزین شونده
entrants وارد شونده
entrant وارد شونده
meliorative بهتر شونده
metastatic جابجا شونده
migratory جابجا شونده
napidescent سنگ شونده
nigrescent سیاه شونده
osculant واقع شونده
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com