Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6 milliseconds)
English
Persian
bonanza
ثروت باداورده
bonanzas
ثروت باداورده
windfall
ثروت باداورده
windfalls
ثروت باداورده
Other Matches
silver spoon
ثروت موروثی دارای ثروت موروثی ثروتمند
eolian
باداورده
unearned revenue
درامد باداورده
eluvium
خاک باداورده و متراکم
drifts
جسم شناور برف باداورده
drifting
جسم شناور برف باداورده
drift
جسم شناور برف باداورده
drifted
جسم شناور برف باداورده
fortunes
ثروت
wealth
ثروت
fortune
ثروت
riches
ثروت
moneybags
ثروت
warison
ثروت
economic wealth
ثروت اقتصادی
wealth effect
اثر ثروت
wealth distribution
توزیع ثروت
distribution of wealth
توزیع ثروت
wealth of nations
ثروت ملل
wealth tax
مالیات بر ثروت
wealth creation
ایجاد ثروت
mammon
ممونا ثروت
plutolatry
ثروت پرستی
social wealth
ثروت اجتماعی
purse proud
مغرور از ثروت
plutonomy
علم ثروت
plutology
ثروت شناسی
net wealth
ثروت خالص
national wealth
ثروت ملی
mammonism
ثروت پرستی
dismal science
علم ثروت
treasure
ثروت جواهر
money
مسکوک ثروت
political economy
علم ثروت
commonwealth
ثروت عمومی
riches
ثروت زیاد
fortunes
دارایی ثروت
commonwealths
ثروت عمومی
fortune
دارایی ثروت
affluence
فراوانی ثروت
worth
سزاوار ثروت
possession
ثروت ید تسلط
weals
ثروت دارایی
weal
ثروت دارایی
treasuring
ثروت جواهر
treasures
ثروت جواهر
treasured
ثروت جواهر
productive
فراور مولد ثروت
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
to grow rich
ثروت بهم زدن
redistribution of wealth
توزیع دوباره ثروت
political economist
متخصص علم ثروت
wealth saving relationship
رابطه ثروت و پس انداز
patrimonies
ثروت موروثی میراث
he is possessed of wealth
او دارای ثروت است
mammonite
ثروت دوست زرپرست
man made wealth
ثروت ساخت بشر
patrimony
ثروت موروثی میراث
golds
ثروت رنگ زرد طلایی
gold
ثروت رنگ زرد طلایی
social security wealth
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
It is immaterial how rich he may be .
مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
He left a large fortuue.
ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
socialist
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
socialists
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
To squander tyhe national wealth.
ثروت ملی را آتش زدن (برباد دادن )
he aims at riches
مقصودش مال اندوزی است میزندبرای ثروت
capital levy
مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
physiocracy
حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
physiocrat
کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
physiocrats
اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
invisible hand
منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com